یا اهل بیت النبوّة (زیارت جامعه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یا اهل بیت النبوّة:
ترجمه:ای اهل بیت نبوّت.
این خطاب به این معناست که ائمه (علیهمالسلام) خاندان و جایگاه اصلی مقام نبوت هستند، نه صرفاً خویشاوندان جسمانی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). آنان وارثان حقیقی علوم، فضایل و کمالات نبوی بوده و پیوندشان با "بیت النبوة" (خانه معنویت و ولایت) بر اساس شایستگیهای ذاتی و الهی است، نه فقط روابط نسبی یا سببی.
«اهل» در لغت به معنای
انس همراه با تعلق خاطر و وابستگی است. «
هو ألانس مع الاختصاص والتعلق»
بنابراین،
همسر،
فرزند،
نوه،
داماد و ... اهلِ
انسان به حساب میآیند. چنانکه استعمال اهل الکتاب، اهل الانجیل، اهل المدینه، اهل الذکر، اهل التقوی، اهل النار و امثال آن با در نظر گرفتن همین انس، تعلق و وابستگی است. شدّت و ضعف در
اهلیت، به شدّت و ضعف در انس و تعلق بستگی دارد. از این رو ممکن است از کسی که وابستگی و تعلّقی با او نیست، سلب اهلیت شود هر چند که جزو فرزندان انسان باشد؛ همانگونه که خدا به
حضرت نوح (علیهالسلام) فرمود:
(إِنَّهُ لَيسَ مِن أَهلِكَ)؛ «او (فرزندت) از اهل تو نیست».
«بیت» به معنای خانه است، جایی که انسان شبانگاهان در آنجا پناه میگیرد. «
ماوی الانسان باللیل».
«نبوّت»
مصدر «نبو» به معنای رفعت است. برخی از انسانها را از آن رو «نبیّ» میگویند که از جهت روحانی و معنوی، رفعت مقام مخصوصی پیدا کرده، بر دیگران برتری یافتهاند، گرچه در خصوصیات انسانی مانند سایر مردم باشند. «
ارتفاع شیء فی مورد یتوقع فیه الانخفاض ...».
راغب نیز این معنا را ترجیح داده است.
آنچه گذشت معانی لغوی کلمات بود، لیکن ترکیب «اهلبیت النبوّة» که معمولا ً برای اختصار، «اهل البیت» گفته می شود در فرهنگ
مسلمانان، اعم از
شیعه و
سنی معنای خاصّی محدودتر از معنای لغوی پیدا کرده و برای افراد مخصوصی عَلَم شده است.
اختلافی که وجود دارد به دایره شمول این ترکیب بر میگردد که این افرادِ مخصوص، چه کسانی هستند؟
نزد شیعه و سنّی مسلّم است که
اصحاب کسا، یعنی
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
امیرالمؤمنین،
فاطمه اَطهر،
امام حسن و
امام حسین (علیهمالسلام) که به «خمسه طیبه» نیز مشهورند، مشمول عنوان «اهل البیت» هستند؛ لیکن عدهای از اهل سنت معتقدند که افزون بر این حضرات شامل
همسران پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز میشود و عدهای دیگر قائلند که غیر از همسران آن حضرت، دیگران را هم شامل میشود. در مقابِل آنها شیعه معتقد است که افزون بر خمسه طیبه، بقیه ائمه (علیهمالسلام) نیز داخل در این عنوان هستند، هر چند که دوران رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درک نکرده بودند.
آنچه که در تحقیق لغوی این ترکیب میتوان بیان کرد، این است که اضافه «بیت» به «النبوة» اضافه «لامیّه» است، یعنی «بیتٌ للنبوة». بنابراین، خانه متعلق به مقام نبوت مراد است، نه خانه متعلق به محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان یک شهروند مکی یا مدنی.
از سوی دیگر ارتباط با هر خانه، رفت و آمد، وابستگی، پیوستگی و
اهلیت پیدا کردن با آن، از طریق اسباب و مقدمات متناسب با همان خانه امکان دارد. ارتباط با خانه مرد بزرگوار مکّی و مدنی، یعنی محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از طریق قرابت سببی، نسبی، رفاقت، رحامت، همسایگی و ... ممکن است. از اینجهت نه تنها زنهای آن حضرت و فرزندان او با خانهاش ارتباط داشتند، بلکه بستگان دیگر نیز با خانه او در ارتباط بودند چنانکه قبل از
فتح مکه،
ابوسفیان، در حالی که هنوز
مشرک بود، وارد خانه دختر خود،
ام حبیبه، همسر پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شد و اُمّ حبیبه نیز برخورد تندی با او کرد که در تاریخ معروف است... .
لیکن ارتباط با بیتی که منسوب به
مقام نبوت است به اسباب مخصوصی نیاز دارد و ارتباط سببی، نسبی و ... کفایت نمیکند. با این ملاک، حتی کسانی، همانند نُه امام بعد از
امام حسین (علیهالسلام) که زمان حیات پیغمبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را درک نکردند یا احیاناً برخی از آن بزرگواران خانه آن حضرت را در
مکه و
مدینه ندیدهاند نیز میتوانند اهل بیت نبوت باشند.
بدینترتیب «بیت» در این ترکیب، به معنای خانه سنگی و گِلی که در مکه و مدینه از پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به یادگار مانده، نیست بلکه بیت نبوت و
رسالت مراد است، یعنی خانه شخصیت حقوقی پیغمبر، نه خانه شخصیت حقیقی آن حضرت. شاهدی که شاید بتوان بر این مطلب اقامه کرد این است: هرگاه
قرآن کریم از این خانه سنگی و گلی، یعنی خانه شخصیت حقیقی، نه حقوقی نام برده، با صیغه جمع یاد کرده است؛ خواه زمانی که به خود آن حضرت نسبت داده:
(
(يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَدخُلوا بُيوتَ النَّبِيِّ إِلّا أَن يُؤذَنَ لَكُم إِلى طَعامٍ غَيرَ ناظِرينَ إِناهُ)،
«ای کسانی که ایمان آوردهاید وارد خانههای پیامبر نشوید، مگر آنکه برای [
خوردن ] غذایی به شما اجازه داده شود، آن هم قبل از وقت مقرّر نروید»،
خواه زمانی که به زنهای آن حضرت نسبت داده است:
(وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لاٰ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجٰاهِلِيَّةِ الْأُولىٰ)،
«[
ای همسران پیامبر ! ] در خانههایتان بمانید و به شیوه
جاهلیت پیشین در جامعه ظاهر نشوید».
(وَ اذْكُرْنَ مٰا يُتْلىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيٰاتِ اللّٰهِ وَ الْحِكْمَةِ)،
«یاد کنید آنچه از
آیات خدا و
حکمت که در خانههایتان
تلاوت میشود».
روشن است خانهای که مؤمنان برای غذا خوردن در آن جمع میشدند و پس از غذا مینشستند و مزاحمت برای پیغمبر ایجاد میکردند و پیغمبر از تذکر دادن به آنها شرم میکرد خانه سنگی و گلی بود.
به بیان دیگر: مراد از بیت نبوت، خانهای است که رابط بین
زمین و
آسمان است، نه خانهای که بدن مُلکی پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آن زیست میکرد، شب هنگام در آن میآرمید، همسران آن حضرت در آنجا سُکنا داشتند و ...، هر چند که آن خانه سنگی و گِلی نیز از جهت انتساب ظاهری به آن حضرت، شایسته تکریم و تعظیم بوده و میباشد.
این خانه، خانه نبوت و ولایت است که مصالح آن، فضایل و کمالات معنوی و سایر اموری است که با ولایت تناسب دارد، نه خانه محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نه خانه زنهای آن حضرت. بنابراین، اهل این خانه کسانی هستند که با این فضایل و کمالات ارتباط تامّ و کامل دارند.
تذکر: ذکر این صفت و صفات دیگر بعد از «السلام علیکم» از باب تعلیق حکم بر وصف است که مشعر به علیت آن صفت خواهد بود (در توضیح این اصطلاح باید گفت: اگر کسی بگوید: «زید را احترام کن»، جای این سؤال است که: «چرا احترام کنم؟» اما اگر بگوید: «عالم را احترام کن»، دیگر جا برای «چرا» باقی نمیماند، زیرا معنای این جمله این است که او را برای علمش احترام کن. بنابراین، معنای «تعلیق حکم بر وصف» این است که این حکم، با در نظر گرفتن فلان وصف صادر شده و به وجود آن بستگی دارد، که اگر آن وصف زایل شود، حکم موردنظر نیز رفع خواهد شد)؛
زیرا زائر میگوید: «سلام بر شما باد» چون «شما اهلبیت نبوت هستید»، چون «موضع رسالت هستید»، چون ... و بالاخره مظهر خدایی هستید که خود، سلام است و آغاز و انجام سلام نیز همان ذات اقدس او خواهد بود.
«یا» حرف ندایی است که برای مخاطب قرار دادن منادای نزدیک، متوسط و دور به کار میرود. اگر مراد از آن در اینجا منادای دور باشد، رمز استفاده از حرف ندای بعید در اینگونه موارد این است که مقام و منزلت مخاطب در حدّی است که برای گوینده دست یافتنی و حتی فهمیدنی نیست، هر چند که در کنار جسم مطهّر یا مضجع شریف وی باشد. از این رو وقتی انسان خود را با آن مقام منیع مقایسه میکند و فاصله خود را با آنان در نظر میگیرد و این فاصله فراوان را ادراک میکند، چارهای جز به کار بردن حرف ندای بعید ندارد.
مشابه این تعبیر در مورد
قرآن کریم نیز به کار رفته است. در آغاز
سوره مبارکه بقره میفرماید:
(ذٰلِكَ الكِتٰبُ لا رَيبَ فيهِ هُدًى لِلمُتَّقينَ)؛ «آن کتاب، که هیچ شکی در
حق بودنش نیست
هدایت برای تقوا پیشگان است».
«ذلك» اسم اشاره اي است كه با آن به اشياي دور اشاره ميشود. استفاده از چنين اسم اشارهاي در اينگونه موارد كه قاري قرآن كريم تماس مستقيم و نزديک با الفاظ، اوراق و جلد آن دارد بدين معناست كه مقام اين كتاب الهي، آن قدر بلند است كه مقام قرآن در حدّي است كه قاري، خود را از حريم آن دور ميبيند.
قرار گرفتن تركيب «أهل بيت النبوة» در ابتداي
زیارت، زمينهساز مراحل بعدي و مقدّمه براي شمارش كمالات ديگر است؛ زيرا زائر در ابتداي زيارت مي گويد: شما از خاندان رفيع و بلند مرتبهاي هستيد كه با ديگران تفاوت داريد و خدا شما را بر ديگران برتري داده است. از اينجهت واجد همه كمالاتي هستيد كه در اين زيارت آمده است و برخورداري شما از اين كمالات هيچ استبعادي ندارد.
جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان، ج۱، ص۱۱۳-۱۰۸.