• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منتهی الحلم (زیارت جامعه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وَ مُنْتَهَی الْحِلْمِ
ترجمه: و دارای بالاترین مراتب بردباری...
️منتهی، یعنی درجه نهایی و آخرین مرتبه هرچیزی. حلم، یعنی بردباری و تحمل ناملایمات.
کسی که با ناملایمی برخورد کند و آزرده خاطر گردد و در عین این که می‌تواند در مقام انتقام برآید و مقابله به مثل کند، خودداری کرده درصدد انتقام برنیاید، این فضیلت است و از آن تعبیر به حلم می‌شود؛ که اهل بیت رسالت (علیهم‌السّلام) آخرین مرتبه از حلم را داراهستند، آن چنان که بالاتر از آن تصور نمی‌شود.



مُنْتَهی: اسم مکان، به معنای محلّ نهایت، آخرین حدّ، پایان، بالاترین درجه: «انتهی الشیء: بلغ نهایته، و النهایة: حیث ینتهی الیه الشیء».
الحِلْم: بردباری، عقل: «الحلم بالکسر: ترک العجلة»، «الاناة و العقل»، «ضبط النفس عن هیجان الغضب».
واژه «حِلْم»، در روایات در دو معنای بردباری و خِرد، به کار رفته است؛ امّا با پژوهشی در احادیث، به این نتیجه می‌رسیم که عقل و خِرد، از لوازم بردباری هستند و معنای اصلی حِلْم در منابع واژه‌شناسی، خِرد نیست، هر چند در سیر تطوّر خود، به معنای عقل هم به کار رفته است. به هر رو، فراز ««مُنتَهَی الْحِلْم»»، نهایت بردباری را می‌رسانَد.


حلیم، در میان صفات خدا و انسان، مشترک لفظی است. در قرآن کریم، یازده بار از خداوند با صفت «حلیم» یاد شده است:
«(وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ)، «و خداوند، دانا و بردبار است».
«(وَاللّهُ غَنِیٌّ حَلِیمٌ)، «و خداوند، بی نیاز و بردبار است».
در آیه ۱۱۴ سوره توبه نیز، صفت حلیم برای ابراهیم (علیه‌السّلام) به کار رفته است:
«(اِنَّ اِبْرَ هِیمَ لَاَوَّاهٌ حَلِیمٌ)، «همانا ابراهیم، بسیار آه کِشنده [ از ترس خدا ] و بردبار بود».
حلیم، اگرچه صفت مشترک است؛ امّا معنای آن درباره خالق و مخلوق، همسان نیست.

۲.۱ - بردباری خدا

حِلم در خداوند، به معنای نادیده گرفتن خطای بندگان است.
در تبیین حلیم بودن خداوند گفته‌اند:
«حَلیمٌ عمّن عَصاهُ لا یَعجل عَلَیهِم بِعُقوبَتِه»، درباره کسی که نافرمانی می‌کند، بردبار است و گناه‌کاران را زود کیفر‌ نمی‌دهد.

در دعایی از امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) می‌خوانیم:
«الحَمدُ للّهِِ الَّذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَانَّنی لا ذَنبَ لی»، ستایش، خدایی را که بر من بردباری می‌ورزد، چنان‌که گویی برای من، هیچ گناهی نیست.

یکی از اسبابی که گناهکاران، حرمت خدا را پاس نمی‌دارند، بردباری خالق است. چنانچه هر خطایی، کیفری زود هنگام داشت، هیچ‌کس به گناه، آلوده نمی‌شد؛ امّا دنیا، سرای آزمون و خطاست و ارزش انسان در آن است که بردباری خدا را قَدر بشناسد و در پیِ اصلاح نفس خویش بر آید، و آن‌که از بردباری خدا سودی نجوید، به ورطه هلاکت می‌افتد، چنان‌که در روایتی، امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«انَّ حِلمَ اللّهِ تَعالی عَلَی المَعاصِی جَرَّاَکَ، وَ بِهَلَکَةِ نَفْسِکَ اَغراکَ»، همانا بردباری خدای متعال، تو را به ارتکاب گناهان، دلیر کرده و برای به هلاکت در افکندن خودت، ترغیب نموده است.

۲.۲ - بردباری بَشَر

بردباری در انسان‌ها، خصلتی پسندیده است؛ امّا بردباری بشر با حِلم خداوند، متفاوت است. از امام حسن مجتبی (علیه‌السّلام)، درباره معنای حِلم انسان پرسیدند. امام (علیه‌السّلام) فرمود:
«کَظْمُ الْغَیْظِ وَ مِلْکُ النفس»، فرو بردن خشم و خویشتنداری است.
کسی که می‌تواند هنگام خشم و عصبانیت، خود را کنترل نماید و مالک نفس خویش باشد، بردبار است.


بردباری، خصوصیتی است که وقتی بر جان نشیند، آثارش هویدا می‌شود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در شمارشِ دستاوردهای بردباری فرموده است:
«فَاَمّا الحِلمُ: فَمِنهُ رُکوبُ الجَمِیلِ وَ صُحبَةُ الابرارِ وَ رَفعٌ مِنَ الضَّعَةِ وَ رَفعٌ مِنَ الخَساسَةِ وَ تَشَهّی الخَیرِ وَ تَقَرُّبُ صاحِبِهِ مِن مَعالی الدَّرَجاتِ وَ العَفوُ وَ المَهلُ وَ المَعروفُ وَ الصَّمتُ، فَهذا ما یَتَشَعَّبُ لِلْعاقِلِ بِحِلمِهِ»، حاصل بردباری است: آراسته شدن به خوبی‌ها، همنشینی با نیکان، ارجمند شدن، عزیز گشتن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن بردبار به درجات عالی، گذشت، آرامش، احسان، و خاموشی، اینها ثمره بردباری خردمند است.

یکی از آثار حِلم، عفو و گذشت است و حلیم، به گذشت کردن در هنگام توانایی، شناخته می‌شود. امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«انَّما الحَلِیمُ مَن اذا قَدَرَ عَفا وَکانَ الحِلمُ غالِبا عَلی امرِهِ»، بردبار، کسی است که با وجود داشتن قدرت، گذشت کند و بردباری، بر کارهای او چیره باشد.

کسب دانش و خِردورزی، راه بردباری است. امام علی (علیه‌السّلام) در روایتی می‌فرماید:
«بِوُفُورِ العَقْلِ یَتَوَفّرُ الحِلْمُ»، با افزوده شدن عقل، بردباری، افزون می‌شود.

در «زیارت جامعه»، پس از عبارت «خُزّان العلم»، عبارت «منتهی الحِلْم» آمده است که شاید اشاره‌ای باشد به آن‌که گنجوران دانش، بی نهایت بردبارند. امیرمؤمنان (علیه‌السّلام)، در روایتی ستیغ دانش را بردباری می‌داند و می‌فرماید:
«کَمالُ العِلمِ الحِلمُ وَ کَمالُ الحِلْمِ کَثرَةُ الاحتِمالِ وَ الْکَظمُ»، کمال دانش، بردباری است و کمال بردباری، تحمّل بسیار و فرو بردن خشم است.

دانای حقیقی، حلیم است و دانشمندانی که بردبار نیستند، از نور دانش، بی‌بهره هستند و دانش آنان، نورِ علم نیست؛ بلکه دانستنی‌های بسیاری را در ذهن خود انباشته‌اند؛ امّا بهره‌ای از نور علم ندارند. نور علم، آدمی را بردبار می‌کند و تحمّل او را در برابر نادانان، افزایش می‌دهد؛ زیرا حقیقتِ نادانی را می‌یابد و چون نادان را می‌شناسد، از او انتظار رفتار خردمندانه و متین ندارد و همین نگرش، تحمّل او را بالا می‌برد.


از بهترین خصلت‌های دنیا و آخرت در نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بخشودن کسی است که ستم کرده و عطا کردن به کسی است که از بخشش، دریغ ورزیده است. این سخن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خود دستور العمل بردباری است که پیامبر خدا و خاندان پاکش در هنگام خشم و غضب به کار می‌بستند.
پیام‌آور مهربانی، در تبلیغ خود، اذیّت و آزار بسیاری را تحمّل کرد. روزی عدّه‌ای نادان، پیشانی مبارک ایشان را با سنگ، مجروح کردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خون را از چهره خویش پاک کرد و فرمود: (اللّهُمَ اهْدِ قَوْمی فَانَّهُمْ لا یَعْلَمُونَ)! خدایا! قوم مرا هدایت کن؛ زیرا نمی‌فهمند.
این برخورد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در نهایت حلم است؛ زیرا گروه مقابل را نفرین نمی‌کند و آنان را گروهی نادان می‌داند که از روی جهل به او جسارت می‌کنند.

امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نیز حلیم‌ترینِ مردمان بود. در نبرد جَمَل، مروان بن حکم و عبداللّه بن زبیر (که در کینه‌توزی با امام علی (علیه‌السّلام) و آتش افروزی بی همتا بودند)، دستگیر شدند؛ امّا مولا، از بدی آنان درگذشت و آنان را آزاد کرد.

زینت عبادت پیشگان، امام سجّاد (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «انّی لَیُعجِبُنِی الرَّجُلُ ان یُدرِکَهُ حِلمُهُ عِندَ غَضَبِهِ»، از مردی که هنگام خشم، بردباری ورزد، خوشم می‌آید.
شایسته است پیروان اهل بیت (علیهم‌السّلام) در راه بردباری گام نهند و اگر نتوانستند بر دانایی خود بیافزایند، با تمرین بردباری، خود را به بردباری وا دارند. امام علی (علیه‌السّلام) در این‌باره، چنین سفارش می‌کند:
«انْ لَمْ تَکُنْ حَلِیما فَتَحَلَّمْ؛ فَانَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ الّا اوشَکَ انْ یَکُونَ مِنْهُمْ. »، اگر بردبار نیستی، خویشتن را بردبار نشان بده؛ زیرا کمتر کسی است که خود را شبیه گروهی کند و به زودی، یکی از آنان نشود.
و در روایت دیگری، فرموده است:
«مَن لا یَتَحَلَّمُ لا یَحْلُمُ»، کسی که خود را به بردباری وا ندارد، بردبار نمی‌شود.


۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۴۴.    
۲. ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللّغة، ج۲، ص۹۳    .
۳. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۴۶.    
۴. طریحی، فضل بن حسن، مجمع البحرین، ج۶، ص۴۹.    
۵. ر. ک:ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللّغة، ج۲، ص۹۳.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۲۶۳.    
۸. توبه/سوره۹، آیه۱۱۴.    
۹. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۰۲.    
۱۰. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۱۹۳، ح۳.    
۱۱. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ص۲۲۵.    
۱۲. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۸، ص۱۰۲، ح۲.    
۱۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۷، ص۲۸۵، ح۱.    
۱۴. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول، ص۱۶.    
۱۵. لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۱۲، ح۷۰۱۰.    
۱۶. تمیمیی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ح۴۲۷۴.    
۱۷. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم، ح۷۲۳۱    
۱۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۰۷، ح۱.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۷، ص۴۵۸، ح۱۳۲۹۲.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۵، ص۱۷۷.    
۲۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۱۲، ح۳.    
۲۲. سید شریف رضی، نهج البلاغة ت الحسون، حکمت ۱۹۷    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۷، ص۲۸۵.    
۲۴. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمة، ج۳، ص۲۱۸، ح۴۴۸۲.    



محمدی ری شهری، محمد، تفسیر قرآن ناطق، ص۹۴-۹۹.    



جعبه ابزار