• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

السلام علیکم - مقاله دوم (زیارت جامعه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



السّلام علیکم؛
ترجمه:سلام و درود بر شما....
«هو ما یقابل الخصومة وهو الموافقة الشدیدة فی الظاهر والباطن بحیث لایبقی خلاف فی البین و من لوازم هذا المعنی مفاهیم الانقیاد والصلح والرضا».
«سلام» از «سَلِمَ» ضدّ خصومت و به معنای شدت موافقتی است که هیچ‌گونه خلاف و نزاعی در بین نباشد. انقیاد، صلح، رضا و امثال آن از لوازم این معناست.
«السلام» مبتدا، «علیکم» جارّ و مجرور و خبر آن است».
«السلام یکون بمعنی السلامة وقول الناس: السلام علیکم‌ای السلامة من الله علیکم».
سلام به معنای سلامت است و «السلام علیکم» یعنی سلامت از جانب خدا بر شما [ مخاطبان ] باد.




«اما التحیة: فمرجعها الی طلب الحیاة ظاهرة وباطنة، مادیة ومعنویة لمن یُحیّی وهذا معنی الدعاء له بالسلامة المطلقة او بالبقاء»؛
مبادله سلام هنگام مقابل شدن با دیگران، ساده‌ترین، آسان‌ترین و ارزشمندترین وسیله برای ابراز ارادت، تکریم و تعظیم‌ مخاطب و تحکیم پیوندهای اجتماعی است. سلام، نوعی تحیّت و درود است. اصل «تحیّت» به معنای طلب حیات برای مخاطب است، خواه حیات ظاهری باشد یا حیات باطنی، مادی باشد یا معنوی.
در قرآن کریم آمده است: (تَحِيَّتُهُمْ فِيهٰا سَلاٰمٌ)؛ «تحیت بهشتیان، سلام است». طبق این آیه، تحیتْ انواعی دارد که سلام، بهترین آنهاست. از این رو بهشتیان آن را انتخاب می‌کنند. به این ترتیب، سلام‌کننده به کمک سلام، حیات همراه با سلامت، یعنی کمال حیات نازل شده از جانب خداوند را برای مخاطب، طلب می‌کند و در واقع، معنای آن «سلام الله علیک» است؛ چون سلام از اسمای حسنای خداست: ((هو الملکُ القدّوس السلام)) و مبدا هر گونه سلام و سلامتی اوست:
«اللّهمّ انت السلام و منک السلام و لک السلام والیک یعود السلام» (در تهذیب الاحکام شیخ طوسی، «یرجع» به جای «یعود» آمده است ) خدایا! سلام تویی و سلامتی از تو نشات می‌گیرد و از آنِ توست و به سوی تو نیز باز می‌گردد.
از آنجا که خدای متعال سلام است، سلام و جوابی که میان دو نفر رد و بدل می‌شود (سلام علیک، علیک السلام) عبارت دیگری از (هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ) است.


برای فهم بهتر دعا باید نکاتی ذکر شود:
تذکرّ ۱: در معنای فقرات این دعای بلند مرتبه می‌توان گفت:
الف) خداوند سلام است، یعنی تمام کمال‌های آن ذات اقدس از آسیب عیب و گزند نقصْ سالم است.
ب) خداوند مبدا فاعلی تمام آثار سودمند و بابرکت است پس مبدا آغازین سلام نیز خداست.
ج) خداوند مالک تمام اسما و افعال و آثار و بالاخره مَلِک همه اشیاست و سلام نیز یکی از ممالیک اوست. بنابراین، سلام در اختیار خداست.
د) خداوند، انجام همه اشیا و پایان تمام امور و مقصد و نهایت همه سائران صائر و تمام سالکانِ متحوّل است. بنابراین، مرجع پایانی سلام نیز خداست. به بیان دیگر: چون سلام از کلمات طیب است و هر کلام طیّبی به سوی خداوند صعود می‌کند: (الیه یصعد الکلم الطیّب)، و صعود همان قوس رجوع و عود به طرف خداست، لذا بازگشت هر سلام به سوی خداست.
تذکّر ۲: برخی سرّ تسمیه خدای سبحان به «سلام» را چنین دانسته‌اند:
«ما من موجود الاّ و کلّ ما لَه بتسلیم منه تعالی، فسمّی نفسه سلاماً مبالغةً فی هذه الصفة»؛
هر موجودی هر چه دارد به تسلیم الهی است و او چنین نعمتی را همراه با سلامت در اختیار آن موجود گذاشته و تسلیم او گردانیده است. لذا خداوند خود را به طور مبالغه در این وصف، سلام (به معنای مسلِّم و سلام دهنده) نامیده است.
[۱۰] درودآبادی همدانی، حسین بن محمدتقی، شرح الاسماء الحسنی، ص۱۱۲.

تحیّت نسبت به یکدیگر، قبل از اسلام، یعنی در دوران جاهلیت نیز وجود داشت و به صورت‌های مختلف گفته می‌شد، مانند: «حیّاک الله»؛ خدا تو را زنده نگهدارد، «ابیتَ اللعن»؛ از نفرین و دعای بد دیگران دور باشی (کنایه از این‌که از کاری که تو را مستوجب لعن، نکوهش و نفرین مردم گرداند، برحذر باشی)، «انعم صباحاً»؛ خوش گرداند بامداد تو را، «انعم مَساءً»؛ خوش گرداند شامگاه تو را (معادل صبح بخیر و شب بخیر) و .... لیکن این تحیت‌ها هم ناقص و یک بُعدی بود و هم در طول زمان با بعضی از شوائب وثنیّت و رگه‌های استعباد جاهلی همراه شده بود. بدین‌گونه که همیشه باید مطیع نسبت به مطاع و طبقات پایین نسبت به طبقات بالا این تحیات را بگویند.
از این‌رو در شریعت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که یکی ازبرنامه‌های اساسی آن تلاش برای براندازی عادات جاهلیت و رسوم دوگانه‌پرستی است، مبادله سلام مرسوم گردید و مسلمانان موظف شدند سلامت محض را که هیچ عیب و نقصی، اعم از مرض، آفت، ذلت، حقارت، گزند دشمن، گمراهی در امور مادی و معنوی و خلاصه هیچ‌گونه آسیب جسمی و روحی در آن نباشد برای یکدیگر طلب کنند و در واقع مجموعه‌ای از دعاها را در یک جمله خلاصه گردانند، اگر چه تحیت از سنخ دعا نیست.


چند نمونه از تحیت و سلام الهی که در قرآن کریم ذکر شده است:
• بهترین تحیتی که خدا برای انبیا (علیهم‌السلام) و بندگان صالح خود دارد سلام است که گاهی آن را بدون واسطه می‌فرستد، نظیر (سَلامٌ عَلى نوحٍ فِي العالَمينَ)، «سلام بر نوح در همه عالم‌ها»؛ (سَلامٌ عَلى إِبراهيمَ)،
• و گاهی از زبان یکی از اولیای خود، نظیر آنچه که از زبان کلیم خویش به بندگان صالح خود ابلاغ کرد: (وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُدى)، «سلام و درود بر کسی که از هدایت الهی پیروی کند».
• البته این سلام اختصاص به دنیا ندارد، بلکه در ملاقات با خدا در قیامت نیز بهترین هدیه و تحیتی که نصیب بندگان صالح می‌شود همین سلام است: (تَحِيَّتُهُم يَومَ يَلقَونَهُ سَلٰمٌ)،«تحیت آنان (بهشتیان) در روزی که خدا را ملاقات می‌کنند، سلام است»، این آیه نیز نشان می‌دهد که تحیت انواعی دارد و سلام یکی از بهترین آنهاست.
فرشتگان نیز با سلام از بهشتیان استقبال کرده، آنان را به خوان گسترده نعمت الهی دعوت می‌کنند: (قٰالَ لَهُمْ خَزَنَتُهٰا سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهٰا خٰالِدِينَ)؛«نگهبانان بهشت به آنان می‌گویند: درودتان باد، پاکیزه شدید، پس داخل شوید و جاودانه بمانید».
• همان‌گونه که در لحظه احتضار، ارواح آنها را با سلامْ توفّی و قبض می‌کنند: (الَّذينَ تَتَوَفّاهُمُ المَلائِكَةُ طَيِّبينَ يَقولونَ سَلامٌ عَلَيكُمُ)، «کسانی که فرشتگان جان آنان را می‌ستانند، در حالی که طیب و طاهرند و به آنان می‌گویند: درودتان باد».
حاصل آن‌که: مؤمنان وارسته از هر کسی که با او مواجه می‌شوند تحیت و سلام دریافت می‌کنند، هم از ملائکه:
(وَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ يَدۡخُلُونَ عَلَيۡهِم مِّن كُلِّ بَابࣲ • سَلَٰمٌ عَلَيۡكُم بِمَا صَبَرۡتُمۡ)) «ملائکه از هر دری بر آنان وارد می‌شوند [و می‌گویند:] درودتان باد در مقابل صبری که کردید»؛ و هم از رفیقان و هم‌سفران بهشتی خودشان: (تَحِيَّتُهُمْ فِيهٰا سَلاٰمٌ)، اساساً چیزی جز سلام، گوش آنها را در آن دارالسلام نوازش نمی‌کند و از هرگونه کلام لغو، بیهوده و گناه‌آلود مبرّا هستند: (لَا يَسۡمَعُونَ فِيهَا لَغۡوࣰا وَلَا تَأۡثِيمًا • إِلَّا قِيلࣰا سَلَٰمࣰا سَلَٰمࣰا).
قرآن کریم، بهشت را «دار السلام» معرفی می‌کند: (لَهُم دارُ السَّلٰمِ عِندَ رَبِّهِم)، «برای آنان در نزد پروردگارشان دارالسلام مهیاست»؛ (وَاللَّهُ يَدعوا إِلىٰ دارِ السَّلٰمِ)، «خداوند به دار السلام دعوت می‌کند».
دارالسلام یا به معنای دارالله است؛ زیرا سلامْ اسمی از اسمای حسنای خداوند است: (السَّلٰمُ المُؤمِنُ المُهَيمِنُ)، که جهت تکریم و تعظیم بهشت، آن را بدین نام خوانده‌اند چنان‌که کعبه را بیت الله می‌نامند در این صورت، اضافه، لامیه و تقدیر آن دارٌ لله است یا این‌که اضافه «دار» به «السلام» اضافه بیانیه است و به معنای خانه‌ای است که سلامت محض باشد و ساکنان آن چیزی جز سلامت ندارند؛ زیرا هیچ آفتی اعم از درد، فقر، رنج، مرض، فراق از محبوب، مرگ، پیری، تغییر و زوال نعمت و ... در آنجا وجود ندارد.
با توجه به آنچه گذشت خداوند متعال به پیامبرش (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که پیوسته تحت تربیت و تادیب او بود از آن حضرت نقل شده که فرمود: «ادّبنی ربّی فاحسن تادیبی» پروردگارم تادیب مرا برعهده گرفت پس نیکو تربیتم کرد. فرمود: با این تحیت، مؤمنانی را که به مجلس تعلیم و تربیت تو حاضر می‌شوند، پذیرا باش؛ (وَ إِذٰا جٰاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيٰاتِنٰا فَقُلْ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ)، بر همین اساس به ما نیز آموختند که هنگام شرفیابی به محضرشان حتی پس از ارتحال با جاری کردن همین تحیت بر زبانمان، ارادت و اخلاص خود را ابراز کنیم.


به اعتقاد ما مرگ و حیات نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین (علیهم‌السلام) یکسان است:
«اللّهُمَّ إِنِّي أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذا المَشْهَدِ الشَّرِيفِ فِي غَيْبَتِهِ كَما أَعْتَقِدُها فِي حَضْرَتِهِ، وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَكَ وَ خُلَفائَكَ (عليهم‌السلام) أَحْياءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقُونَ يَرَوْنَ مَقامِي وَ يَسْمَعُونَ كَلامِي وَ يَرُدُّونَ سَلامِي، وَ أَنَّكَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِي كَلامَهُمْ ....»؛ خدایا! من در غیبت صاحب این مزار و حرم شریف مانند حیات مبارک او معتقد به احترامش هستم. خدایا! من می‌دانم که رسول تو (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خلفای تو (علیهم‌السلام) زنده‌اند و پیش تو روزی می‌خورند، مرا می‌بینند، کلام مرا می‌شنوند و سلامم را جواب می‌دهند، لیکن تو کلام آنها را از گوش من پوشاندی.
علی (علیه‌السلام) نیز از پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است: «يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَيْسَ بِمَيِّت»؛ هرکس از ما که می‌میرد [ به ظاهر ] می‌میرد [ ولی در حقیقت ] مرده نیست.

۵.۱ - معنای حیات ائمّه

روشن است که این حیات و زنده بودن غیر از «زنده یاد» ی است که از نام نیک و پیش قدم بودن در کارهای خیر پدید می‌آید و سعدی با اشاره به آن چنین سروده است:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز •••• مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
نیز سروده است:
قارون هلاک شد که چهل خانه گنج داشت •••• نوشین روان نمرد که نام نکو گذاشت
[۲۸] سعدی، گلستان، باب اول، حکایت ۱۸، ص۳۵.

و آن پیر لاشه را که سپردند زیر خاک •••• خاکش چنان بخورد کزو استخوان نماند
زنده است نام فرّخ نوشین روان •••• گرچه بسی گذشت که نوشین روان نماند
خیری کن‌ ای فلان و غنیمت شمار عُمر •••• زان پیشتر که بانگ بر آید فلان نماند
[۲۹] سعدی، گلستان، باب اول، حکایت ۲، ص۱۴.

این حیات، حتی غیر از حیاتی است که حکما برای روح قایل هستند و می‌گویند: روح، فنا نمی‌پذیرد و آدمی با مرگ از عالَمی به عالَم دیگر منتقل می‌شود، بلکه از سنخ حیاتی است که لسان‌ الغیب با اشاره به آن گفته است:
ما در پیاله عکس رُخ یار دیده‌ایم •••• ‌ای بی‌خبر ز لذّتِ شربِ مدامِ ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق •••• ثبت است بر جریده عالَم دوام ما
[۳۰] حافظ، دیوان حافظ، غزل ۱۱.

این، حیاتی برتر از سایر حیات‌هاست که اختصاص به اولیای خدا دارد و نمونه آن را قرآن کریم برای شهدا اثبات کرده و فرمود:
هرگز مگویید کشته شدگان در راه [ احیای دین ] خدا مرده‌اند، بلکه آنان زندگانی هستند که شما نحوه زندگیشان را درک نمی‌کنید؛ ((وَ لا تَقولوا لِمَن يُقتَلُ فى سَبيلِ اللَّهِ أَموٰتٌ بَل أَحياءٌ وَلٰكِن لا تَشعُرونَ).
گاهی نیز چنین پنداری را باطل دانست و فرمود:هرگز مپندارید که کشته شدگان در راه خدا مرده‌اند، بلکه آنان زندگانی روزی‌خور در نزد خدا هستند؛ (وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ).
بر اساس این آیه حیات شهید، حیاتی ویژه در پیش خداست که به طور طبیعی اختصاص به مؤمن خواهد داشت، در حالی که «زنده یاد» بودن و «نیک نام» شدن، اختصاص به مؤمن معتقد به خدا و قیامت ندارد، بلکه کفّار نیز می‌توانند نام نیک از خود به یادگار بگذارند. از سوی دیگر در آیه قبل تصریح کرده که شما نمی‌توانید نحوه زندگی شهید را ادراک کنید: (وَلٰكِن لا تَشعُرونَ)، در حالی که زنده یاد بودن را هر کسی می‌تواند بفهمد و اساساً انسان‌های غیر موحّد بیشر از دیگران دنبال آن هستند وگرنه انسان‌های موحّد بیشتر به اخلاص و عمل کردن برای رضای خدا می‌اندیشند.
اگر شهید جبهه ایمان از چنین حیاتی برخوردار است، امامان نور به طریق اولی از این حیات و بلکه برتر از آن برخوردارند؛ زیرا نه تنها جملگی به شهادت رسیده و از این مقام برخوردارند، بلکه شهدا از برکت هدایت آنها به چنین فوز و فیضی می‌رسند.

۵.۲ - شواهد حیات ائمّه

شواهد دیگری نیز زنده بودن ائمّه اطهار (علیهم‌السلام) را تایید می‌کند.
الف) پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: هر کس مرا بعد از وفاتم زیارت کند، مثل آن است که در زمان حیاتم به زیارت من آمده باشد و در روز قیامت شاهد و شفیع او خواهم بود؛ «من زارنی بعد وفاتی کان کمن زارنی فی حیاتی و کنتُ له شهیداً و شافعاً یوم القیامة».
ب) اولیای الهی نه تنها زنده‌اند و کسی نزدیک مزارشان به آنان سلام دهد، می‌شنوند، بلکه از راه دور هم می‌توان به آنان سلام داد: «من صلّی علیَّ عند قبری سمعته و من صلّی علیَّ من بعیدٍ بُلّغتُه». کسی که نزد قبرم به من سلام کند، می‌شنوم و کسی که از دور به من سلام کند، به من می‌رسد.
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:
اگر کسی از شما در نقطه دوردستی قرار گرفت به گونه‌ای که رفتن برای زیارت امام بر او شاقّ است، به پشت بام خانه خود برود و دو رکعت نماز بخواند و با اشاره کردن به قبرهای ما، سلام و صلوات بر ما بفرستد که به ما خواهد رسید؛ «اذا بعُدت باحدکم الشُّقّة ونات به الدّار فلیعلُ علی منزله ولیصلّ رکعتین ولیؤمِ بالسّلام الی قبورنا فانّ ذلک یصل الینا.» صحّت زیارت از دور و آگاهی آن ذوات نوری از چنین زیارتی نشان می‌دهد که حیات ائمّه (علیهم‌السلام) حیات برتر است.
ج) آنان شاهد بر اعمال امّت هستند و در روز قیامت شهادت می‌دهند شهادت بر اعمال و تحمّل آن ملازم با حیات و ادراک است.
گفتنی است که همه فرقه‌های اسلامی معتقد به این‌گونه حیات برای رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هستند. حتّی وهابیون حجاز نیز که خود را یگانه پرچم‌دار توحید ناب می‌دانند و سایر فرقه‌های اسلامی را مشرک می‌شمارند، چنین اعتقادی دارند. از این جهت آیه کریمه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لا تَرفَعوا أَصواتَكُم ...)، را بر روضه منوّره آن حضرت ثبت کرده و همواره با ایما و اشاره از زائران می‌خواهند که حرمت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را نگه‌دارند و صدای خود را در محضر آن حضرت بلند نکنند. بدین‌ترتیب، حیات و مرگ پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمّه اطهار (علیهم‌السلام) یکسان است. یعنی مرده آن ذوات نوری به منزله زنده آنان است چنان‌که زندگی عدّه‌ای از تبهکاران همانند مرگ است.
همین‌طور خواب و بیداری آنها نیز مساوی است. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
ابوذر (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) دنبال پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌گشت. به وی گفتند: پیامبر در فلان باغ حضور دارد. ابوذر به سمت آن باغ رفت. متوجّه شد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گوشه‌ای خوابیده است. بیدار کردن آن حضرت بر ابوذر گران آمد. تصمیم گرفت آن حضرت را بیازماید که آیا خوابیده است یا بیدار. از این رو شاخه خشکیده‌ای را شکست تا صدای آن به گوش پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برسد (به طور طبیعی اگر بیدار باشد صدای آن را می‌شنود و چشم خود را باز می‌کند و اگر چشم خود را نگشود، معلوم می‌شود در خواب است). پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صدای شکستن شاخه درخت را شنید، سر خود را بلند کرد و فرمود: ابوذر! می‌خواهی مرا امتحان کنی؟ آیا نمی‌دانی که من اعمال شما را در خواب نیز مشاهده می‌کنم آن‌گونه که در بیداری شاهد آن هستم. چشم‌های من می‌خوابد ولی قلبم نمی‌خوابد؛
زید الشحام قال: سمعت ابا عبدالله (علیه‌السّلام) یقول: «طلب ابوذر رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقیل: انّه فی حایط کذا و کذا فتوجّه فی طلبه فوجده نائماً فاعظمه ان یُنبّهه فاراد ان یَستبرِی نومه من یَقَظتِه فاخذ عسیباً یابساً فکسّره لیُسمِعَه صوتَه فسمعه رسولُ الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرفع راسَه فقال: یا اباذرّ! تخدعنی؟ اما عَلمتَ انّی اری اعمالَکم فی مَنامی کَما اراکم فی یَقَظَتی انّ عَینَیَّ تَنامان ولا یَنام قَلبی». (جمله آخر در نهج الفصاحه آمده است.)
اکنون با روشن شدن معنای سلام و مقصود از تسلیم، می‌توان فهمید که چرا غالب زیارت‌نامه‌ها یا همه آنها با سلام شروع و در همه قسمت‌های آن، تسلیم تکرار می‌شود.


سلام، اسمی از اسمای ذات اقدس باری تعالی است. سرّ این نام‌گذاری آن است که معنای سلام و حقیقت آن بالاصاله مختصّ خدای سبحان بوده، از او نازل می‌شود و به دیگران می‌رسد، ذکر آن موجب برکت و میمنت است، دوام ذکر آن سبب کثرت یاد و نام محبوب می‌گردد و شاید یکی از اسرار تاکید دین مقدس اسلام بر سلام کردن، همین امور باشد.
از آنجا که این اسم خارج از ذات اقدس ربوبی است و از مقام فعل او انتزاع می‌شود، مظهر طلب می‌کند و از اسمای فعلی خدا شمرده می‌شود. بدین ترتیب منافاتی ندارد که این اسم مبارک، هم بر خدای سبحان اطلاق شود و هم بر مظاهر تامّ و تمام او، مانند اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام).
از این رو نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سفر معراج بعد از توجه و التفات به صفوفی از ملائکه و انبیا و مرسلین به آنها سلام کرد. خداوند متعال به او فرمود:
سلام، تحیت، رحمت و برکات تو و ذریّه‌ات هستید؛ ... «انّ السلام و التحیّة و الرّحْمة و البرکات انت و ذریّتُک».


همه ممکنات اعمّ از معصوم و غیر معصوم، به لحاظ قوس صعود در حال حرکت به سوی کمال مطلق هستند و این کمال‌جویی و ترفیع درجه در بهشت نیز ظهور دارد:
(اُولئک یُجْزون الغُرفة بما صبروا و یُلقّوْن فیها تحیّةً و سلاماً)، آنان در مقابل صبر و شکیبایی‌شان در دنیا به درجات عالی بهشت، پاداش داده می‌شوند و در آنجا تحیت و سلام دریافت می‌کنند.
از این‌رو سلام‌های ما به معصومین (علیهم‌السلام) سلام تکریمی و مایه ترفیع درجاتشان است؛ چون سبب می‌شود که سلامت ویژه‌ای از ناحیه ذات اقدس باری تعالی به آنان افاضه شود. افزون بر این، برای خود سلام‌کننده نیز اجر، منزلت و رفعت درجه را همراه خواهد داشت.
تذکر: معنای ترفیع درجه این نیست که سلام ما به منزله مبدا فاعلی و واسط بین خداوند و آن ذوات نورانی قرار گیرد تا در نتیجه ما واسطه استفاضه آنان شویم، بلکه خداوند در ظرف عرض ادب ما فیض ویژه‌ای نازل می‌کند که بالاصاله به آن ذوات مقدّس می‌رسد و به تَبَع آنان، رشحات آن به ما می‌رسد.
به بیان دیگر: با وساطت آن انسان‌های کامل دعای ما صعود می‌کند و به محضر الهی بار می‌یابد و از آن سو فیض الهی نیز به برکت وساطت آن ذوات نورانی نازل می‌شود و به ما می‌رسد. بنابراین، حلقه واسطه بین واجب تعالی و ممکنات همواره آنها هستند و بس، و ما هرگز نمی‌توانیم چنین وساطتی را عهده‌دار شویم.
ایجاد ظرف عرض ادب نیز اگرچه به صورت ظاهر به خود ما مربوط می‌شود، لیکن این عرض ادب با امکاناتی صورت می‌گیرد که خود آنان در اختیار ما گذاشتند. پیام دعاها و معنای مقارن با صلوات‌های ما درباره ائمّه اطهار (علیهم‌السلام) این است که خدایا! سیل رحمت خود را بر کوهسار وجود محمّد و آل (صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) فرو فرست، تا سیلاب جاری از آن، جان‌های تشنه ما را سیراب کند.
تمثیل علامه طباطبایی در این باره چنین است:
اگر کسی دسته‌گلی را از باغ خود بچیند و به دیگری هدیه بدهد، می‌تواند بگوید: چیزی که از آنِ من بود به تو هدیه کردم امّا اگر نوکری که تمام وجود و شئون او مربوط به مولایش است و از خود چیزی ندارد با اجازه مولا و با استفاده از وقتی که باید در خدمت مولا باشد، دسته گلی را از باغ مولا بچیند و تقدیم او کند، هرگز نمی‌تواند بگوید: چیزی که تو نداشتی من آن را به تو اهدا کردم، بلکه مولا می‌تواند بگوید: وسیله توفیق تو را من فراهم کردم.
کاری که خدمت‌گزار در اینجا انجام داده، چیزی جز اظهار ادب کردن در محضر مولا نیست. صلوات‌ها و دعاهای ما در حق ائمّه اطهار (علیهم‌السلام) شبیه قسم دوم است، نه قسم اول.


هر جامعه‌ ای براساس بینش و منش خاص خود نوعی تحیت دارد، مانند: خم شدن، تکان دادن سر، بلند کردن دست، برداشتن کلاه و .... اسلام، که دین دنیا و آخرت است، در کنار دستوراتی که برای تامین سعادت اخروی داده، برنامه‌هایی نیز برای حُسن اداره دنیای مردم ارائه کرده است. از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است و قادر بر زندگی در غیر اجتماع نیست، برنامه‌های ویژه‌ای برای تحکیم پیوندهای اجتماعی ارائه کرده که سلام کردن یکی از بهترین آنهاست. لذا این عاملِ اساسی در کنار سایر عواملِ عاطفی، مورد تاکید و سفارش اسلام قرار گرفته است.
امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است: مسلمان شش حق بر برادر مسلمان خود دارد؛ انّ للمسلم علی اخیه المسلم من المعروف ستّاً.
الف)«یسلّم علیه اذا لقیه»؛ هنگام برخورد، سلامش کند.
ب) «و یعوده اذا مرض»؛ وقتی مریض شد عیادتش کند.
ج) «و یسمّته اذا عطس»؛ وقتی عطسه کرد، او را تسمیه کند، یعنی به او «یَرحَمُکَ الله» بگوید.
د) «و یشْهده اذا مات»؛ وقتی مُرد کنار جنازه‌اش حاضر شود و در تشییع او شرکت کند.
ه) «و یجیبه اذا دعاه»؛ وقتی او را فراخواند دعوتش را مورد اجابت قراردهد.
و) «و یحبّ له ما یحب لنفسه و یکره له ما یکره لنفسه» ؛ آنچه برای خویش دوست دارد برای او نیز دوست بدارد و آنچه که برای خود نمی‌پسندد برای او نیز نپسندد.
بر اثر اهتمامی که اسلام به این ادب اجتماعی، یعنی سلام دارد برای ترغیب مسلمانان، در کنار تشویق از توبیخ نیز بهره جسته است. در بُعد تشویق فرمود:
مجموع یک سلام و جواب هفتاد حسنه دارد، شصت و نُه حسنه برای سلام‌کننده و یکی برای جواب‌دهنده نوشته می‌شود؛ «لسلام سبعون حسنة، تسعٌ وستّون للمبتدی و واحدة للرّاد».
در بُعد توبیخ فرمود:
بخیل کسی است که در سلام کردن بخل ورزد؛ «البخیل من بخل بالسلام».


همان طور که سلام کردن یکی از عوامل تحکیم پیوندهای اجتماعی است، برخی از کاستی‌ها و بی‌توجهی‌ها در مورد آن، نظیر انتظار سلام و توقع احترام از دیگران، آهسته سلام کردن، جواب ندادن سلام و امثال آن ممکن است نقش تخریبی داشته باشد و نه تنها مایه اُلفت و صمیمیت نشود، بلکه کینه و عقده نیز فراهم آورد. از این رو دین مقدس اسلام توصیه کرده است:
۱. انتظار سلام از کسی نداشته باشید، بلکه سعی کنید در سلام کردن از دیگران سبقت بگیرید و بدانید ابتداکننده به سلام به خدا و پیامبرش اَولی و نزدیکتر است؛ «البادی بالسلام اولی بالله و برسوله».
۲. همیشه با صدای بلند سلام کنید و جواب آن را به گونه‌ای بگویید که طرف مقابل بشنود؛ زیرا نشنیدن او چه بسا مایه کدورت می‌شود.
۳. اگر به کسی سلام کردید و جواب شما را نداد، نگویید به من بی‌اعتنایی کرده است، بلکه احتمال بدهید جواب داده ولی شما نشنیده‌اید. نیز اگر هنگام برخورد با کسی از او سلام دریافت نکردید به دل نگیرید. شاید سلام کرده، ولی شما نشنیده‌اید؛ عن الصادق (علیه‌السلام): «اذا سلَّم احدُکم فلیُجْهر بسلامه، لا یقول: سلّمت فلم یردّوا علیّ ولعلّه یکون قد سلَّم ولم یُسْمعهم فاذا ردّ احدُکم فلیُجْهر بردّه ولا یقول المسلم سلَّمتُ فلم یردّوا علیّ...».
دین مبین اسلام نه تنها در مورد اصل سلام کردن، سبقت گرفتن در سلام و جهر به آن تاکید کرده، بلکه سفارش ویژه‌ای در مورد افشای سلام نیز دارد. افشای سلام آن است که انسان به هر کسی برخورد کرد سلام کند. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
«من التواضع ان تسلّم علی من لقیت»؛ از علایم و نشانه‌های تواضع این است که به هر کس که برخورد کردی سلام کنی.
بنابراین، منظور از افشای سلام، با صدای بلند سلام کردن نیست، بلکه تعمیم دادن و همگانی کردن آن است: الافشاء ان یسلّم علی من لقی کائناً من کان ؛ زیرا ممکن است مطلبی سرّی یا غیر سرّی به صورت نجوا و در گوشی گفتن افشا شود بدون آن‌که جهر و سر و صدایی در کار باشد. این سنت حسنه، یعنی افشای سلام نه تنها مایه تحکیم پیوندهای اجتماعی می‌گردد، بلکه از فضیلت معنوی ویژه‌ای نیز برخوردار است. امام صادق (علیه‌السلام) از پدران خود نقل کرده که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند:
در بهشت غرفه‌های بلورینی است که بیرون آن از درون و درون آن از بیرون قابل مشاهده است. کسانی از امت من در این منازل سکونت دارند که پاکیزه کلام، اطعام کننده و سفره‌دار باشند، افشای سلام کنند و آنگاه که مردم در خوابند نماز شب به جای آورند و تهجد داشته باشند. آنگاه فرمود: افشای سلام این است که انسان به هر مسلمانی که برخورد می‌کند در سلام کردن بخل نورزد؛ «عن الصادق (علیه‌السّلام) عن آبائه (علیهم‌السّلام) قال: قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): «انّ فی الجنة غرفاً یُری ظاهرُها من باطنها وباطنها من ظاهرها، یَسکنها من اُمتی من اطاب الکلامَ واطعم الطعامَ وافشی السلامَ وصلّی باللیل والناس نیام ثمّ قال: افشاء السلام ان لا یبخل بالسلام علی احدٍ من المسلمین»».
در دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان می‌خوانیم: «اللّهمّ ارزقنی فیه رحمة الایتام و اطعام الطعام و افشاء السلام و صحبة الکرام»؛ خدایا! ترحم بر یتیمان، اِطعام طعام، افشای سلام و مصاحبت و همراهی با کریمان را روزی من کن.
بنابراین، بلند سلام کردن یک مطلوب و افشای سلام مطلوبی دیگر است.
شروع این زیارت و سایر زیارت‌ها با سلام به مخاطب، درسی عملی به زائر است که هرگونه تخاطبی باید با سلام شروع شود. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «السّلام قبل الکلام».
در روایتی از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده است:
«من بدا بالکلام قبل السلام فلا تُجیبوهُ»؛ کسی که قبل از سلام به سخن گفتن بپردازد، جوابش را ندهید.
در روایت دیگری آمده است: «لا تدعُ الی طعامِکَ احداً حتی یُسلّم» ؛ کسی را قبل از آن‌که سلام کند به غذایت دعوت نکن.


با توجه به این‌که بدن مادی رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) از این دنیا رحلت کرده و آن ذوات نورانی در عالم برزخ حضور دارند، چند نکته درباره سلام به آنها و جوابشان به سلام زائران، قابل توجه است:
الف: سلامی که نمازگزار در پایان عبادت خود به رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌دهد و نیز سلامی که زائر در آغاز زیارتش به ولیّ خدا دارد در صورتی که واجد نصاب ادب باشد نه تنها به سمع آن ذوات مقدس می‌رسد و آن را می‌شنوند، بلکه چون مظهر خدای سمیع الدعاء هستند («سمیع الدعاء» بودن بدین معناست که خداوند به دعای انسان ترتیب اثر می‌دهد و خواسته او را برآورده می‌کند، نه این که صرفاً گفتار دعاکننده را می‌شنود)
[۵۵] ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، حماسه و عرفان، ص۱۸۱.
اثر خاص، بر آن مترتّب می‌کنند.
ب: سلام دارای مراتبی است؛ زیرا سلام‌کنندگان دارای درجات متعدد هستند. جواب انسان کامل و معصوم، خواه رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و خواه امام (علیه‌السلام) به تفاوت مراتب سلامْ متفاوت خواهد بود، یعنی سلامت و امن خاصی که توسط آن اولیای الهی از خدای سبحان دریافت می‌شود و به نمازگزار یا زائر می‌رسد، متفاوت است.
ج: سلام کردن به مخاطب زنده و دارای حیات ظاهری حکم فقهی خاص خود را دارد که همان وجوب جواب سلام است، لیکن از کسی که رحلت کرده و حیات مادّی ندارد، احکام اعتباری دنیا و آثار فقهی خاص این نشئه متوقّع نیست. چنان‌که نماز، روزه، امر به معروف، نهی از منکر و ... از او متوقّع نیست؛ کسی انتظار ندارد که اگر کسی در حرم مطهّر امام معصوم (علیه‌السلام) مرتکب گناهی شد، امام معصوم (علیه‌السلام) هر چند که زنده، ناظر و قادر است او را نهی از منکر کند. بنابراین، نمی‌توان از چنین افرادی انتظار جواب سلام داشت، بلکه در چنین مواردی انتظار می‌رود که در برابر سلام و عرض ارادت زائران، آنان را از آثار ویژه عالم برزخ، مانند شفاعت، وساطت در فیض‌های مخصوص الهی و امثال آن بهره‌مند کنند. البته برخی از صاحب دلان، هنگام تشرّف به حرم مطهّر امامان و سلام دادن به آنان، پاسخ سلام خود را از آن بزرگواران شنیدند، لیکن روشن است که آن پاسخ، صبغه فقهی ندارد، بلکه از مصادیق فیض‌های ویژه و همراه با برکات خاص است.


۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، واژه «سلم».    
۲. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۷، ص۲۶۵، ماده «سلم».    
۳. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۲،ص۲۳۸.    .
۴. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰.    
۵. حشر/سوره۵۹، آیه۲۳.    
۶. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۷۸۵، تعقیبات مشترکه نماز.    
۷. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۵۷    
۸. حدید/سوره۵۷، آیه۳.    
۹. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۰.    
۱۰. درودآبادی همدانی، حسین بن محمدتقی، شرح الاسماء الحسنی، ص۱۱۲.
۱۱. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۵، ص۳۲-۳۳، ذیل آیه ۸۶، سوره نساء.    
۱۲. صافات/سوره۳۷، آیه۷۹.    
۱۳. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۹.    
۱۴. طه/سوره۲۰، آیه۴۷    
۱۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۴.    .
۱۶. زمر/سوره۳۹، آیه۷۳.    
۱۷. نحل/سوره۱۶، آیه۳۲.    
۱۸. رعد/سوره۱۳، آیه۲۳.    
۱۹. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰.    
۲۰. واقعه/سوره۵۶، آیه۲۵.    
۲۱. انعام/سوره۶، آیه۱۲۷..    
۲۲. یونس/سوره۱۰، آیه۲۵.    
۲۳. حشر/سوره۵۹، آیه۲۳.    
۲۴. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۳۹۲، ح۲۹.    
۲۵. انعام/سوره۶، آیه۵۴.    
۲۶. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۰۱، فصل آداب زیارت، اذن دخول حرم‌های شریف.    
۲۷. امیرالمومنین (علیه‌السلام)، نهج البلاغه ت حسون، ص۱۷۲، خطبه ۸۶.    
۲۸. سعدی، گلستان، باب اول، حکایت ۱۸، ص۳۵.
۲۹. سعدی، گلستان، باب اول، حکایت ۲، ص۱۴.
۳۰. حافظ، دیوان حافظ، غزل ۱۱.
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۱۵۴.    
۳۲. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۹.    
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۷، ص۱۴۳.    
۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶، ص۲۵۴.    
۳۵. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۰۳، باب ۴۷، ح۱.    
۳۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۲.    
۳۷. قهپایی، عنایت الله، مجمع الرجال، ج۲، ص۵۷.    .
۳۸. شیخ طوسی، رجال کشی، ج۱، ص۱۲۴.    
۳۹. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ص۳۹۱، شماره ۱۱۸۰.    
۴۰. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۳، ص۴۸۶.    
۴۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۷۵.    
۴۲. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۵، ح۱۵.    
۴۳. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۲۰، ح۱۷.    
۴۴. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۵، ص۱۲۰، ح۱۸.    
۴۵. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۱۱.    
۴۶. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۶۴۵، ح۸.    
۴۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۶۴۵، ح۷.    
۴۸. مجلسی،محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۳، ح۴.    
۴۹. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۱، ص۴۷۷، ذیل آیه ۸۶ سوره نساء.    
۵۰. معانی مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۲، ح۲.    
۵۱. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۲۴، دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان.    
۵۲. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۱۲، ح۴۶.    
۵۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۳، ح۶.    
۵۴. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۳، ح۶.    
۵۵. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، حماسه و عرفان، ص۱۸۱.



جوادی آملی، عبدالله، ادب فنای مقربان،جلد اول، ص۱۰۷-۸۹



جعبه ابزار