ابوالحسین (ابوالحسن) محمد بن بحر بن سهل رهنی شیبانی کرمانی نرماشیری ادیب، تاریخدان، محدث، متکلم و فقیه امامی، از سیستان و منسوب به رهنهکرمان است و در نرماشیر زندگی میکرد. او دانش خود را از اساتید متعددی آموخت. وی به عنوان حافظ حدیث شناخته میشود که حدود هشت هزار حدیث را حفظ کرده بود. پس از اندوختن دانش، رهنی به تدریس پرداخت و بسیاری از شاگردان از او علم آموختند. منابع شیعه و سنّی او را شیعه میدانند، اما برخی منابع متأخر به اشتباه او را از اهل سنّت قلمداد کردهاند. در مورد وثاقت و ضعف رهنی شیبانی اختلاف نظر وجود دارد، نجاشی و دیگران او را غالی دانستهاند، در حالی که شیخ طوسی او را متهم به غلو میکند، اما برخی نیز بر وثاقت او تأکید دارند. وی آثار علمی زیادی دارد که به حدود ۵۰۰ کتاب و رساله به او نسبت دادهاند. شیخ طوسی میگوید کتابهای رهنی موجود است و اغلب در خراسان وجود دارند. از جمله آثار او میتوان به اثبات الامامه، الفرق بین الآل و الامه و البدع اشاره کرد. درگذشت شیبانی پس از ۳۴۲ هجری تخمین زده میشود.
از سفرهای علمی او گزارشی در دست نیست؛ ولی با توجه به استادان او شکی نیست که رهنی در سرزمینهای همچون عراق به دانش اندوزی پرداخته است. بنابراین مسافرت او در سال ۲۸۶ هجری که برای زیارت عتبات عراق به کربلا و کاظمین رفت،
از آن جا که وی در سال ۲۸۶ هجری به زیارت رفته و ابوعمرو کشی نیز از او روایت کرده است، برخی از پژوهشگران معاصر احتمال میدهند میان رهنی و ابن نوح، ابوشجاع ارجانی واسطه بوده و در منابع حذف شده است.
در مذهب محمد بن بحر رهنی تردیدی نیست و منابع شیعه و سنّی، او را شیعه دانستهاند؛ اما برخی منابع متأخر ـ به اشتباه ـ او را از بزرگان اهل سنّت قلمداد کردهاند.
مرحوم خویی با گردآوری سخنان رجالیان، چنین نتیجه میگیرد که اولاً به گواهی کشی که معاصر و راوی رهنی بوده، وی ظاهراً از غلات بوده و نجاشی از سخن کشی، یا آگاه نبوده یا اینکه غفلت کرده و تردید او از تضعیف ابن غضائری است. ثانیاً چون انتساب کتاب ابن غضائری به او اثبات نشده، تضعیف رهنی نیز اثبات نمیشود. گرچه وثاقت او را نیز نمیتوان اثبات کرد. بنابراین وی مجهول الحال است.
درباره نکته اول، چون نجاشی با استناد به نوشتههای رهنی، تضعیف او را نمیپذیرد، نمیتوان گفت او از نظرهای کشی غفلت کرده یا ناآگاه بوده است؛ بلکه شبهه او در دلیل تضعیف است. البته شاید دلیل این همه درگیری، همانی باشد که رشیدالدین، استاد یاقوت بیان کرده است. او میگوید با وجود حافظ حدیث بودن، زیاد در پی غرایب حدیث بود و هر کس به دنبال غرایب باشد، دچار دروغ میشود.
محمد بن بحر پس از اندوختن دانشهای گوناگون به تدریس و نشر آنها پرداخت و افراد بسیاری در شهرهای مختلف از او علم آموختند که برخی از آنان عبارتاند از: محمد بن عمر بن عبدالعزیز کشی (م. ۳۴۰ق)،
رهنی آثار علمی فراوانی داشته است که در حدود ۵۰۰ کتاب و رساله به او نسبت دادهاند. شیخ طوسی (م. ۴۶۰ق) میگوید کتابهایش موجود است و اغلب در خراسان وجود دارند؛
اما از بیشتر آنها یاد نشده و تنها نام چند کتاب و رساله ثبت شده که شاید علت اصلی آن، محدود بودن انتشار آن ها به خراسان باشد. آثاری که نام آن ها در منابع گوناگون ثبت شده و در باب اخبار، احادیث و عقاید شیعه است،
• نحل العرب که در این کتاب از پراکنده شدن عربهای مسلمان به تفکیک شیعه، سنّی و خارجی در سرزمینها و شهرهای گوناگون جهان اسلام سخن گفته، شیعیان را ستوده و دیگران را نکوهش کرده بود، یاقوت که بخشی از آن را به دست آورده بود، میگوید در آن، فرقههای موجود در شرق به ویژه کرمان، سیستان، خراسان و طبرستان را آورده بود. همچنین در این کتاب، ماجرای ملبد بن یزید شیبانی که در زمان منصور عباسی (حکومت ۱۳۶ ۱۵۸ق) قیام کرد و کشته شد را در محله حربیه دروازه عبده بغداد از ابن محتسب شنیده و گزارش کرده است
کتاب القلائد را برای سید صفیالدین محمد بن معد موسوی از خراسان آورده بودند، وی آن را خوانده و نیکو و سودمند توصیف کرده است. همچنین علامه حلی بخش نکاح آن را دیده و نیکو شمرده است.
رهنی در این کتاب میخواهد نشان دهد قرائات سبعه بی پایه است و امام علی (علیهالسّلام) و اهل بیت (علیهمالسّلام) تنها مرجع تفسیر قرآن هستند. او میگوید نسخههای قرآن که عثمان به شهرها فرستاد، در قرائت بعضی از آیات با یکدیگر متفاوت بودهاند. او پارهای از این اختلافات را فهرست کرده است.
آغابزرگ طهرانی میگوید محمد رهنی آن قدر عمر کرد که کشی و ابن نوح، وی را درک کردند و چون ابن نوح در سال ۳۴۲ هجری از برخی استادان خود روایت نقل میکند، احتمال دارد روایت او از رهنی نیز در همین حدود باشد. بنابراین درگذشت محمد بن بحر پس از این تاریخ و پس از مفسر همنام وی، ابومسلم محمد بن بحر اصفهانی (م. ۳۲۲ق) خواهد بود.