هجری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخ هجری مبدئی برای
گاهشماری اسلامی است که به روایت مشهور، در زمان خلیفه دوم با راهنمایی و پیشنهاد
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به عنوان تاریخ رسمی برگزیده شد.
هرچند شواهدی نشان میدهد که نخستین بار خود
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در نامهها از آن استفاده کرده و انتخاب امام (علیهالسلام) بر اساس همان اقدام پیشین پیامبر بوده است.
برخی منشأ آن را در آیه
(لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ) دانستهاند که درباره
مسجد قبا نازل شده است.
در منابعی چون
صحیفه سجادیه نیز شواهدی از محاسبه تاریخ بر اساس
هجرت دیده میشود.
اختلاف در تعیین سال هجرت به میلادی ناشی از اختلاف تاریخ ولادت
حضرت مسیح (علیهالسلام) است.
تاریخ هجری مشهور میان تاریخنگاران آن است که تاریخچهی انتخاب آن در دوران خلیفه دوم به پیشنهاد امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به عنوان مبدأ تاریخ رسمی انتخاب شد.
اما شواهدی وجود دارد که نخستین بار خود پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تاریخ هجری را در نامهها استفاده کرده و پیشنهاد امام (علیهالسلام) نیز بر پایه همان انتخاب قبلی بوده است.
طبری در کتاب «
تاریخ الامم و الملوک» آورده است: هنگامی که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به مدینه هجرت کرد، دستور ثبت تاریخ را داد.
جلالالدین سیوطی مینویسد: هنگامی که قرارداد میان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
نصارای نجران توسط علی (علیهالسلام) نوشته شد، پیامبر به او دستور داد سال
پنجم (هجری قمری) را در پای ورقه بنویسد.
برخی اساس تاریخ هجری را مبتنی بر
قرآن دانسته و منشأ آن را آیه
(لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوىٰ مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ) دانستهاند؛ زیرا مسجد قبا در نخستین روزهای ورود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به مدینه تأسیس شد.
در اسناد صحیفه سجادیه نیز روایتی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره مدت استیلای بنیامیه نقل شده که عبارت
«من مهاجرك» در آن دیده میشود و نشاندهنده محاسبه تاریخ از هجرت است.
تاریخ هجری از معتبرترین و صحیحترین گاهشماریها دانسته شده است.
اختلاف در تعیین سال هجرت بر پایه تاریخ میلادی (گاهی ۵۶۸م، ۵۹۷م، ۵۳۷م یا ۴۴۷م) به دلیل اختلاف میان مورخان در تاریخ ولادت حضرت مسیح (علیهالسلام) است؛ زیرا تاریخ میلادی مدتها پس از میلاد مسیح متداول شد و همین امر چند نظریه پدید آورده است.
تأسى← قاعدۀ تأسى
تأليف قلوب← مؤلفۀ قلوبهم
•
عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، ج۱، ص۴۷۱.