• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مختلف الملائکة - مقاله دوم (زیارت جامعه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



و مختلف الملائكة:
ترجمه:و محل رفت و آمد فرشتگان.
این عبارت به این معناست که ائمه (علیهم‌السلام) محل نزول، رفت‌ و آمد و تردد فرشتگان الهی هستند. فرشتگان برای دریافت دستورات، ابلاغ وحی، تسدید و آموزش، همواره به محضر آنان وارد شده و از نزدشان خارج می‌شوند و ایشان دروازه‌های فیض و ارتباط بین عالم غیب و شهود می‌باشند.



«مُختَلَف» اسم مکان «اختلاف» (باب افتعال) از ريشه «خَلف» به معناي جانشين و خليفه شدن است و چون «رفت و آمد» لازمه تداوم اختلاف و جانشيني است، لذا «مختلَف» به معناي محل رفت و آمد مي‌آيد. بنابراين، تركيب «مختلف الملائكة» به معناي «محل رفت و آمد ملائكه» است.
نكته قابل توجه اين است كه مُختلَف (محل رفت و آمد) در جايي صدق مي‌كند كه رفت و آمد در آن زياد باشد و به مكاني كه گاهي يک نفر به آنجا سري مي‌زند و برمي‌گردد مُختلَف گفته نمي‌شود.


اين كه ائمّه (عليهم‌السلام) چگونه محل تردد و رفت و آمد ملائكه هستند بدين‌صورت قابل تبيين است:
هر آنچه كه در عالم طبیعت وجود دارد خزانه‌هايي نزد خدا دارد كه با تقدیر و اندازه‌گيري الهي از آن مخزن نازل مي‌شود: (وَ إِن مِن شَيءٍ إِلّا عِندَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلّا بِقَدَرٍ مَعلومٍ)، ؛ (وَ فِي السَّمٰاءِ رِزْقُكُمْ وَ مٰا تُوعَدُونَ) «روزی شما و آنچه كه بدان وعده داده مي‌شويد، در آسمان است».
از سوي ديگر عقاید، اخلاق و اعمال صالح، بلكه ارواح معتقد و نفوس صالح به سوي خدا بالا مي‌رود: (إِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ العَمَلُ الصّالِحُ يَرفَعُهُ)، «هر چيزي، جز وجه خدا هلاک شدني است»، هيچ عمل يا عامل صالحي تا به خدا نرسد، رنگ خدايي به خود نگيرد و خصوصيت «وجه الله»ي پيدا نكند، دوام نخواهد يافت: (كُلُّ شَيءٍ هالِكٌ إِلّا وَجهَهُ)،، (ما عِندَكُم يَنفَدُ وَ ما عِندَ اللَّهِ باقٍ)، «آنچه نزد شماست فنا مي‌پذيرد و آنچه كه پيش خداست باقي مي‌ماند»، (كُلُّ مَنۡ عَلَيۡهَا فَانࣲ • وَ يَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ)، «هر چه بر روي زمین است فاني مي‌شود ولي وجه با شكوه و جلال خدا باقي مي‌ماند ».
پس آنچه كه در قیامت از عقايد صحيح، اخلاق حَسَن و اعمال صالح تجسم پيدا مي‌كند و به عنوان بهشت و نعمت‌هاي بهشتي به نيكان داده مي‌شود، چيزهايي است كه از روي اخلاص و مطابق با موازين شرع صادر شده، به محضر باري تعالي بار يافته و خصوصيت «وجه الله»ي پيدا كرده باشد.


نزول از جانب خدا به معناي تجافي و افكندن از آسمان نيست، چنان‌كه صعود به سوي او نيز به معناي پرتاب شدن به سوي آسمان نيست، بلكه نزول از جانب خدا به صورت تجلي است كه فرشتگان مأمور، آن چيز را به مقصد مي‌رسانند. همان‌گونه كه صعود به سوي خدا نيز به صورت تكامل وجودي است و با وساطت فرشته در راهيابي به مقصد انجام مي‌پذيرد. آنها در حقيقت در قوس نزول و صعود كارگزاران نظام الهي هستند: (فَالمُدَبِّراتِ أَمرًا)، (سوگند به فرشتگاني كه تدبير امور مي‌كنند)، (فَالمُقَسِّماتِ أَمرًا) (سوگند به تقسيم كنندگان كارها).
(تنزّل و نازل شدن به دو صورت امكان دارد: اول، تنزل مادي است كه موجودي مادي از مكان خود حركت كرده، به مكان ديگر منتقل شود. مانند قطرات باران كه هر قطره آن وقتي بالاست، در پايين نيست و آن‌گاه كه پايين آمد در بالا حضور ندارد. اين نوع تنزّل را تجافي مي‌گويند. دوم، تنزل معنوي كه امري معنوي، با حفظ مكانت اول در جاي ديگر با شكل جديدي بروز و ظهور پيدا كند. مثلاً انسان مطلب دقيق علمي را مي‌فهمد و آن را در ذهن خود جاي مي‌دهد، سپس آن را به كمک برخي كلمات، بيان مي‌كند يا بر صفحه كاغذ مي‌نگارد. آنچه در ذهن انسان است، نه لفظ است و نه كتابت، نه عربي است و نه فارسي، بلكه حقيقت مجردي است كه به صورت الفاظ و نقوش در مي‌آيد و در عين‌حال كه در ذهن انسان است روي كاغذ نقش مي‌بندد يا به شكل الفاظ در مي‌آيد. ما نيز در محاورات مي‌گوييم: آنچه را مي‌گويم يا مي‌نويسم، عين آن چيزي است كه در ذهن دارم، با اين كه آنچه در ذهن ماست مجرد است و آنچه بر روي كاغذ مي‌آيد مادی است. مطلبي كه در ذهن انسان است، براي نوشته يا لفظ شدن، از ذهن او خارج نمي‌شود، بلكه با حفظ مكانت ذهني به شكل ديگري در بيان يا بنان ظهور مي‌كند. اين نوع تنزل را تجلّي مي‌نامند.)


فرشتگان هنگام نزول براي اين مأموريت‌ها در صحرا فرود نمي‌آيند چنان‌كه بر دریا نمي‌نشينند، بلكه قلب مبارک انسان کامل هر عصري، محل نزول آنهاست يا اين‌كه خود انسان كامل، فرشته را از باطن جهان طبيعت، ظاهر و نازل مي‌كند.
بنابراين، همه فرشتگان براي نازل كردن هر امري يا بالا بردن هر عمل، اعتقاد يا اخلاق در هر زمان، از درِ ولایت امام معصوم همان زمان وارد و خارج مي‌شوند و بين عالم غيب و شهود رابطه برقرار مي‌كنند:
««ما من مَلَكٍ يُهْبِطُه الله فى أمْر ما يُهْبِطُه إلاّ بدأ بالإمام فعرض ذلك عليه وإنّ مختَلَف الملائكة من عنْد الله تبارك وتعالي إلي صاحب هذا الأمر»؛ هيچ فرشته‌اي را خدا براي كاري نازل نمي‌كند جز آن‌كه ابتدا بر امام وارد مي‌شود و مأموريت خويش را بر او عرضه مي‌دارد. به يقين «محل آمد و شد فرشتگان»، بين خداي تبارك و تعالي و بين صاحب اين امر است.
از اين‌رو ائمه، دروازه فیض الهی هستند:«أين باب الله الذى منه يؤتي» كجاست دروازه الهي كه از آنجا وارد مي‌شوند؟؟ و در زیارت آل‌یاسین خطاب به‌ امام‌ عصر (عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) چنين آمده‌است: «السلام‌ عليك‌ يا باب الله» سلام بر تو اي دروازه (رحمت) خدا. افزون بر اين، فرشتگانْ تحت فرمان انسان كامل هستند و براي گرفتن دستور و شرح وظايف خود بر او نازل مي‌شوند.
بدين‌ترتيب روشن مي‌شود كه فرشتگان دائماً در حال رفت و آمد به حضور انسان كامل هستند و او «مختَلَف الملائكة» است. همچنين دروازه فيض الهي است كه هميشه پر تردّد است.


از مشخصات بارز شب قدر همانا نزول فرشتگان در آن شب است: (تَنَزَّلُ الْمَلاٰئِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهٰا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ • سَلَٰمٌ...) با توجه به آنچه كه گذشت نزول فرشته، اختصاص به شب قدر ندارد، بلكه آنان جهت انجام مأموريت‌هاي محوّله مدام در حال رفت و آمد به زمین هستند. آنچه كه شب قدر را از اين‌جهت ممتاز مي‌كند، نزول استثنايي و ويژه فرشتگان در آن شب است؛ زيرا ظاهر قرآن اين است كه تمام فرشتگان مربوط به كارهاي زمين و اهل زمين در آن شب نازل مي‌شوند. (چون«الملائكة» جمع محلّا به «ال» است و دلالت بر عموم مي‌كند، ليكن عموميت آن در حدّ خودش است. مثلاً اگر گفته شود تمام متخصصان، در فلان همايش پزشكي شركت كردند معنايش اين نيست كه متخصصان رشته‌هاي علوم مختلف شركت كردند، حتّي به معناي شركت متخصصان رشته‌هاي مختلف پزشكي نيست، بلكه بدين معناست كه متخصصان همان رشته خاص پزشكي شركت كردند. در اينجا نيز وقتي گفته مي‌شود همه فرشتگان به زمين نازل مي‌شوند، فرشتگان مربوط به زمين و اهل زمين، مراد است، امّا نسبت به ساير فرشتگان نفياً و اثباتاً دلالتي ندارد و درباره آنان بايد به سراغ ادلّه ديگر رفت).
روح كه همان جبرئیل يا فرشته‌اي بزرگتر از اوست نيز در آن شب نازل می ‌شود. مأموريت همه اين فرشتگان آن است كه تمام امور مربوط به يك سال را در آن شب بر انسان كامل كه امام معصوم عصر است عرضه كنند.


امام صادق (علیه‌السلام) مي‌فرمايد:
پس از رحلت رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) جبرئيل (عليه‌السلام) مستمراً به حضور فاطمه زهرا (علیهاالسلام) مي‌آمد، به او تسلیت و تعزيت مي‌داد، از حال پدرش مي‌گفت و اخبار آينده را به او ابلاغ مي‌كرد و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آنها را مي‌نوشت. اين، همان چيزي است كه بعداً مصحف فاطمه (علیهاالسلام) نام گرفت؛ «كان جبرئيل يأتيها فيُحْسِن عزاءَها علي أبيها ويطيّب نفْسها ويُخْبرها عن أبيها ومكانه ويُخبرها بما يكون بعدها فى ذريّتها وكان علىٌ عليه‌السلام يكتب ذلك، فهذا مصحف فاطمة (سلام‌الله‌عليها)». .
همين محادثه و سخن گفتن جبرئيل (عليه‌السلام) و ساير فرشتگان سبب شد كه آن حضرت «مُحَدَّثة» لقب بگيرد.
تعبير «كان جبرئيل يأتيها»؛ جبرئيل [ در اين هفتاد و پنج يا نود و پنج روز ] مرتب پيش او مي‌آمد، به همان معناي تردّد و رفت و آمد (اختلاف) است كه در اين فقره از زيارت آمده است.


يكي از تهمت‌هايي كه به شيعه مي‌زنند اين است كه مي‌گويند: قرآن شیعیان با قرآن ساير مسلمانان تفاوت دارد و بر اين ادعا به مصحف فاطمه (عليهاالسلام) استدلال مي‌كنند.
اوّلاً، تكرار چنين افترايي از كساني كه مي‌بينند شيعيان در مسجدالحرام و مسجد النبی (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) و ... قرآني را كه در دست همه مسلمانان است تلاوت مي‌كنند و حتي همان قرآن در كشور شيعه چاپ و منتشر مي‌شود، دور از انصاف است.
ثانياً، مصحف فاطمه (عليهاالسلام) غير از قرآن است و اساساً كسي غير از امامان معصوم (علیهم‌السلام) بدان دسترسي ندارد.
ثالثاً، نزول فرشته براي غير پيامبر (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) و هم‌سخن شدن با فرشتگان چيزي نيست كه فقط شيعه بدان معتقد باشد. ابوهریره از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) نقل كرده است: در ميان امت‌هاي گذشته افرادي محدَّث بوده‌اند در حالي كه پيغمبر نبوده‌اند و اگر در اين امت كسي محدَّث باشد، خلیفه دوم است؛ «لقد كان فيما قبلكم من الأُمم ناسٌ محدَّثون فإن يَكُ فى أُمّتى أحدٌ فإنّه عمر» و با عبارتي ديگر آمده است: «لقد كان فيمن كان قبلكم من بنى إسرائيل رجالٌ يُكَلَّمون من غير أن يكونوا أنبياء، فإن يكن فى أُمتى منهم أحدٌ فعمر» (صحیح مسلم نيز در باب فضايل عمر مشابه همين حديث را آورده است.
[۱۶] قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج۷، ص ۱۱۵.
)
گرچه درباره عمر با «إن» شرطيه تعبير شده، ليكن در صدر هر دو حديث با كلمه «لقد» تأكيد شده كه در ميان امت‌هاي گذشته افرادي اين چنين، وجود داشته‌اند. بنابراين، شنيدن كلام فرشته و هم سخن شدن با آنها براي غير پيامبر مورد قبول شيعه و سنّي است. چنان كه مریم عذرا (علیهاالسلام) نه تنها با فرشته وحي هم سخن شد، بلكه با چشمان خويش او را مشاهده كرد: (فَتَمَثَّلَ لَها بَشَرًا سَوِيًّا)، «[ روح ] همانند بشري درست اندام براي او نمايان گشت».
تفاوت، در اين است كه اهل سنّت مي‌گويند: الهامات و سخناني را كه خليفه دوم يا افراد شايسته‌ي‌ امم گذشته احياناً از فرشتگان دريافت كردند به كسي نگفتند و همراه خود بردند ولي شيعه مي‌گويد: گرامي دخت رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) آن سخنان را به شوهر خود، علي بن ابي طالب (عليه‌السلام) املا كرد و آن حضرت آنها را نوشت و اين نوشته به دست فرزندان معصومش ائمه طاهرين (عليهم‌السلام) رسيد و اكنون نزد حضرت ولي عصر (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه) قرار دارد.


رفت و آمد فرشتگان به حضور رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) و ائمه اطهار (عليهم‌السلام) ممكن است در اَشكال و صورت‌هاي مختلف باشد: حضرت جبرائيل (عليه‌السلام) گاهي به صورت دِحیه کلبی («دِحيه كلبي» يكي از اصحاب رسول اکرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) بود كه در جنگ اُحُد يا خندق و جنگ‌هاي بعد از آن شركت داشت و در زيبارويي ضرب المثل بود. رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) در سال ششم توسط او نامه‌اي به قیصر روم فرستاد و قيصر ايمان آورد.)
خدمت رسول الله (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) مي‌آمده است؛ «إنّ جبرئيل كان يأتى نبيّنا (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) فى صورة الدحية الكلبى.» گاهي به صورت انسان‌هاي ديگر ظاهر مي‌شد.
چنان‌كه در روايت امام صادق (علیه‌السلام) آمده است:
پدرم در حال طواف کعبه بود كه مردي بر او گذشت و با دستش بر دوش وي زد و گفت: سؤالاتي دارم كه جواب آن را غير از تو كسي نمي‌داند. وقتي پدرم از طواف و نماز فارغ شد آن مرد را احضار كرد و به سؤالات او جواب داد. وقتي كه رفت، پدرم فرمود: اين مرد جبرئيل بود؛ «مرّ بأبى (عليه‌السلام) رجل و هو يطوفُ، فضرب بيده علي مِنْكبه، ثمّ قال: أسئلكَ عن خصالٍ لا يعرِفن غيرُك ... فقال: صدقتَ و مضي، فقال أبى (عليه‌السلام): هذا جبرئيل...»
گاهي نيز فرشته به صورت پرنده‌اي از پرندگان فرود مي‌آمد. امام صادق (عليه‌السلام) با دستش به بالش‌هاي خانه‌اش زد و به حسین بن علا كه در محضرش بود فرمود:
چه بسيار پيش آمد كه ملائكه به اين بالش‌ها تكيه دادند و ما پرهاي آنها را جمع كرديم؛ «طال ما اتّكت عَلَيها الملائكة وربّما التقطنا من زغبها.» .
شبيه اين ماجرا بين ابوحمزه ثمالی و امام سجاد (علیه‌السلام) نيز پيش آمده است .
رفت و آمد فرشتگان در بسياري از روایات به صورت مطلق آمده، صورت و كيفيت خاصي براي رفت و آمد ذكر نشده است. شايد منظور اين باشد كه نزولشان بدون مشاهده بوده است.


فرشتگان داراي اصناف و درجات گونه‌گوني هستند، آن گروه كه از تجرّد تامّ عقلی برخوردارند از هرگونه جناح مادي و پَرِ حسّي منزه‌اند و اگر درباره آنها سخن از بال و پَرْ مطرح شود ظاهراً ناظر به تمثّل است؛ زيرا فرشته‌اي كه با وحی الهی بر قلب رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) نازل مي‌شود، مصون از آثار ماديّت است. اما اگر فرشته زميني فرض شود كه داراي نفس و بدن باشد، ترسيم اجنحه حسّي براي او ممكن است. البته اجنحه‌اي كه در قرآن و نهج البلاغه براي ملائكه مطرح شده، نياز به بحث مستقلّ دارد.


تعبيراتي، نظير «نزول فرشته»، «ديدن فرشته»، «نزول وحي»، «تلقي وحي» و امثال آن، الفاظي است كه بر زبان جاري مي‌كنيم ولي حقيقت آن براي ما روشن نيست؛ زيرا درک اين امور با هيچ‌يک از حواس پنج‌گانه ما ممكن نيست. در واقع به حس ديگري نياز است كه ما فاقد آن هستيم. مثال ما در اين‌جهت كور مادرزادي است كه درصدد شناخت رنگ‌ها باشد. چنين كسي براي فهميدن چشم‌نوازي رنگ سفيد چاره‌اي جز كمک گرفتن از چهار حواس ديگر ندارد. از اين‌رو مي‌پرسد: منظور از چشم‌نواز بودن اين است كه شيرين است؟ نرم و لطيف است؟ خوشبو است؟ صداي دل نشيني دارد؟ يعني تلاش مي‌كند اين مسئله را به كمک ساير حواس خود درک كند، ليكن هيچ يک از آنچه كه او مي‌گويد، خاصيت رنگ سفيد نيست. درک رنگ سفيد نياز به حس ديگري دارد كه نابينا فاقد آن است.
ديدن فرشته، ادراک حقيقت وحي، ادراک اختلافات احتمالي بين انواع وحي و ... با حواس پنج‌گانه مادي ممكن نيست، بلكه به قدرت ادراكي ديگري نياز است كه فاقدان اين قدرت، توان شناخت آن را ندارند. از اين رو شناخت حقيقت اين امور فقط مقدور برخورداران از اين قدرت ادراكي، يعني معصومين (عليهم‌السلام) است.

۱۰.۱ - اهداف نزول فرشتگان

هدف و مقصود ملائكه از اين تردد و رفت و آمد نيز گوناگون است:
گاهي براي عرضه اعمال بندگان خدا نازل مي‌شوند، و گاهي براي آوردن مقدرات يک ساله و اهداف ديگري كه دارند در شب قدر نازل مي‌شوند: (تَنَزَّلُ الْمَلاٰئِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهٰا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ)، «فرشتگان و روح در آن (شب قدر) به اذن پروردگارشان براي هر كاري نازل مي‌شوند».
گاه براي محادثه، هم‌سخن شدن، تأييد، تسديد، خدمت و كمک به ائمّه اطهار (علیهم‌السلام) فرود مي‌آيند:
(إِذۡ تَقُولُ لِلۡمُؤۡمِنِينَ أَلَن يَكۡفِيَكُمۡ أَن يُمِدَّكُمۡ رَبُّكُم بِثَلَٰثَةِ ءَالَٰفࣲ مِّنَ ٱلۡمَلَـٰٓئِكَةِ مُنزَلِينَ • بَلَىٰٓۚ إِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ وَيَأۡتُوكُم مِّن فَوۡرِهِمۡ هَٰذَا يُمۡدِدۡكُمۡ رَبُّكُم بِخَمۡسَةِ ءَالَٰفࣲ مِّنَ ٱلۡمَلَـٰٓئِكَةِ مُسَوِّمِينَ)، «در جنگ بدر رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) به مؤمنان فرموده بود: آيا كفايت نمي‌كند كه خدا شما را با سه هزار فرشته نازل شده از آسمان ياري كند؟ آن‌گاه خداي سبحان مي‌فرمايد: بله، اگر امروز در جنگ اُحُد نيز صبر و تقوا پيشه كنيد و دشمن بار ديگر به سراغ شما بيايد خداوند شما را با پنج هزار فرشته نشان‌دار ياري خواهد كرد».
هرچند كه اين آيه، عام و ناظر به امداد فرشتگان به مؤمنان است، ليكن در رأس اين ياري‌شوندگان رسول اكرم (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) قرار دارد.
امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ مردي كه از آيه (وَ كَذٰلِكَ أَوْحَيْنٰا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنٰا مٰا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتٰابُ وَ لاَ الْإِيمٰانُ)، «و همچنين روحي را از فرمان خودمان بر تو نازل كرديم. تو نمي‌دانستي كه كتاب و ایمان چيست». پرسيده بود، فرمود: فرشته‌اي‌ است كه از زمان‌ نزولش تاكنون به‌آسمان برنگشته است.
اين فرشته، با پيامبر خدا (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) بود و با ائمّه بعد از آن حضرت است و آنها را تسديد مي‌فرمایند؛ «ملكٌ منذ أنزل الله ذلك الملك لم يصعد إلي السماء، كان مع رسول الله (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) و هو مع الائمّة يسدّدهم».
عمه امام عسکری (علیه‌السلام)، حکیمه خاتون مي‌گويد:
پرنده‌اي آمد قنداقه حضرت ولی عصر (علیه‌السلام) را به آسمان برد. من به برادر زاده‌ام گفتم: اين پرنده چيست؟ امام عسكري (عليه‌السلام) فرمود: اين، روح القدس است كه موكل بر ائمّه (عليهم‌السلام) است، آنها را موفق مي‌كند، تسديد مي‌گرداند و با علم، تربيت مي‌نمايد؛ «قالت حكيمة: فقلت: ماهذا الطاير؟ قال (عليه‌السلام): «هذا روح القدس الموكّل بالأئمّة عليهم السلام يوفقهم ويسدّدهم ويربّيهم بالعلم». .
گاهي براي زیارت معصومين (عليهم‌السلام) و زيارت قبورشان و خدمت به زائرانشان نازل مي‌شوند. امام باقر (علیه‌السلام) فرمود:
چهار هزار فرشته ژوليده مويِ پريشان حال و غبار آلود، تا قیامت بر امام حسین (علیه‌السلام) گریه مي‌كنند، زائري براي آن حضرت نمي‌آيد جز آن‌كه به استقبالش مي‌روند، به هنگام مريضي عيادتش مي‌كنند، و آن‌گاه كه مرد بر بالينش حاضر مي‌شوند؛ «أربعة الاف مَلَكٍ شُعْثٍ غُبْرٍ يَبكون الحسينَ (عليه‌السلام) إلي يوم القيامة فلا يأتيه أحد إلاّ اسْتقبلوهُ، ولا يمرض أحدٌ إلاّ عادُوه، ولا يموت أحدٌ إلاّ شَهِدوه». .
در روايت ديگري آمده است: چهار هزار فرشته شبانگاهان در آنجا حضور دارند و چهار هزار فرشته روز هنگام موكّل آنجا هستند..
گاهي نيز براي تعلّم علوم و گرفتن دستور مي‌آيند و خلاصه ملائكه ارضي براي انجام تمام مأموريت‌هايي كه به آنها محوّل مي‌شود ابتدا خدمت امام معصوم هر عصر مي‌روند و مأموريت خود را بر او عرضه مي‌كنند: «ما من مَلَكٍ يهْبطه الله فى أمر ما يهْبطه إلاّ بدأ بالإمام فعرض ذلك عليه وإنّ مختلف الملائكة من عند الله تبارك و تعالي إلي صاحب هذا الأمر».
تذكر: با توجه به آنچه گذشت قلب مطهر امام زمان هر عصري كه انسان كامل و كامل‌ترين انسان عصر خويش است محل نزول و فرود فرشتگان الهي است و او ميزبان تمام آنهاست. بنابراين، در اين عصر كه ما در آن زندگي مي‌كنيم سكان هدايت انسان‌ها و اداره نظام آفرینش به دست حضرت بقية الله، صاحب العصر و الزمان (عج‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشریف) سپرده شده، ميزباني ملائكه نيز به عهده وي است.

۱۰.۲ - مقام امامان برتر از فرشتگان

اين جمله زيارت گوياي آن است كه ائمه (عليهم‌السلام) مقامي بالاتر از ملائكه دارند؛ زيرا آن حضرات، ميزبان هستند و ملائكه بر آنان نازل مي‌شوند. و چون «الملائكة» جمع داراي الف و لام است و قرينه‌اي براي عهد ذهني يا عهد خارجي نيست و افاده عموم مي‌كند، نشان مي‌دهد كه آن ذوات مقدّس از همه ملائكه و حتّي از مقرب‌ترين آنها نيز برترند. همان گونه كه سجده ملائكه بر آدم (عليه‌السلام) دلالت بر همين مطلب دارد؛ زيرا آن سجده در مقابل شخص آدم (عليه‌السلام) نبود، بلكه آدم به عنوان سمبل و نماد انسان كامل كه بارزترين مصداق آن ائمه اطهار (عليهم‌السلام) هستند مسجود ملائكه قرار گرفت. (تفصيل اين بحث را در تفسير مطالعه فرماييد.
[۳۳] ر ك: جوادی آملی، عبدالله، تفسير تسنيم، ج۳، ذیل آيه۳۴ سوره بقره.
)
(«... ثمّ إنّ الله تبارك و تعالي خلق آدم فأوْدعنا صُلْبه و أمر الملائكة بالسّجود له تعظيماً لنا و إكراماً و كان سجودُهم لله عزّ وجلّ عبوديّةً و لآدم إكراماً و طاعةً لكوننا فى صُلْبه، فكيف لانكون أفضل من الملائكة و قد سَجدوا لآدم كلُّهم أجمعون... »؛ آن‌گاه خداوند تبارك و تعالي آدم را خلق كرد و ما را در صلب او به وديعت نهاد و به ملائكه فرمان داد تا در مقابل او براي تعظيم و تكريم ما سجده كنند. اين سجده، عبادت خدا بود و براي آدم اكرام و اطاعت، از آن جهت كه ما در صلب او بوديم. چگونه ما برتر از فرشتگان نباشيم، در حالي كه همه فرشتگان بر آدم سجده كردند؟.... در دنباله حديث، رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) به امامت خود بر ملائكه در شب معراج و اظهار عجز جبرئيل (عليه‌السلام) در همراهي با آن حضرت و هم سخن شدن خودش با خداي سبحان در آن شب خطير و پر خاطره سخن گفته است.)
نحوه نشستن جبرئيل در نزد رسول خدا(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) و استيذان او هنگام وارد شدن بر آن حضرت، گواه ديگري بر اين ادعاست:
«كان جبرئيل إذا أتي النبىّ(صلي‌الله‌عليه‌و‌آله‌و‌سلم) قعد بين يديْه قعْدة العبد و كان لا يدخل حتي يستأذنه».
شيوه جبرئیل (علیه‌السلام) اين بود كه هرگاه به حضور پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) مي‌رسيد مانند بردگان مي‌نشست و قبل از اجازه گرفتن، داخل بر آن حضرت نمي‌شد.


۱. حجر/سوره۱۵، آیه۲۱.    
۲. ذاریات/سوره۵۱، آیه۲۲.    .
۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۰.    
۴. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۵. نحل/سوره۱۶، آیه۹۶.    
۶. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۶ و ۲۷.    
۷. نازعات/سوره۷۹، آیه۵.    
۸. ذاریات/سوره۵۱، آیه۴.    
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۹۴.    
۱۰. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۶۴۱ دعای ندبه.    
۱۱. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص۶۳۰، زیارت آل یاسین    .
۱۲. قدر/سوره۹۷، آیه۴.    
۱۳. قدر/سوره۹۷، آیه۵.    
۱۴. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۲۴۱.    
۱۵. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۲، ح۳۶۸۹.    
۱۶. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، ج۷، ص ۱۱۵.
۱۷. مریم/سوره۱۹، آیه۱۷.    
۱۸. ابن اثیر، علی بن محمد، أُسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۹۷، شماره ۱۵۰۷    
۱۹. ابن حجر عسقلانی، أحمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۲، ص۳۲۱، شماره ۲۳۹۵.    
۲۰. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۴، ص۳۴۳، ح۲۲    
۲۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۱، ص۱۶۹.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۹۳.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۶، ص۳۵۳    
۲۴. قدر/سوره۹۷، آیه۴.    
۲۵. آل عمران/سوره۳، آیه۲۴.    
۲۶. آل عمران/سوره۳، آیه۲۵.    
۲۷. شوری/سوره۴۲، آیه۵۲.    
۲۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۶۰، ح۳۲.    
۲۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۱، ص۱۴.    
۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۲۳.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۲۳.    
۳۲. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص۳۹۴    
۳۳. ر ك: جوادی آملی، عبدالله، تفسير تسنيم، ج۳، ذیل آيه۳۴ سوره بقره.
۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۴۶    .
۳۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۸، ص۲۵۶.    



جوادی آملی ، عبدالله، فنای مقربان، ج۱، ص۱۳۷-۱۲۶



جعبه ابزار