• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مهبط الوحی (زیارت جامعه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وَ مَهْبِطَ الْوَحْی
ترجمه: و محلّ فرود وحی...
مَهبِط واژه‌ای عربی به معنای «جای فرود آمدن» است. این تعبیر در قرآن و متون روایی به‌کار رفته و در زیارت جامعه کبیره نیز به عنوان یکی از اوصاف امامان شیعه ذکر شده است.



واژهٔ «مهبط» از ریشهٔ «هبط» گرفته شده است. در لغت، به معنای محل نزول یا فرود آمدن است. لغویان این واژه را در زمینهٔ نزول باران، فرود آمدن انسان یا فرشتگان، و نیز نزول وحی به‌کار برده‌اند. دانشمندان علم ادبیات این واژه را اسم مکان، به معنای محلّ فرود، خاستگاه دانشته‌اند: «الهبوط: نقیض الصعود».
الوَحْی: وحی، الهام، اشاره، سخن گفتن پنهانی: «الوحی: الاشارة و الکتابة و الرِّسالة والالهام والکلام الخفی و کلّ ما القیته الی غیرک».
در عبارت «مَهْبِط الوَحْی»، واژه وحی، اهمّیت ویژه‌ای دارد؛ زیرا در بیشتر موارد، وحی با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، همراه است و به کار بردن «مَهْبِط الوَحْی» برای خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، پرسش‌های گوناگونی را به وجود می‌آورد.


نخستین پرسش، آن است که زمینیان، با رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از وحی، محروم شدند. پس چگونه امامان را «محلّ فرود وحی» بخوانیم؟ بررسی اقسام وحی، پاسخی به پرسش یاد شده است:
وحی، در قرآن به معنای ارتباط پیامبر الهی با غیب و نهان است. درنگی در کاربردهای وحی در قرآن، ما را به چندین معنای وحی، رهنمون می‌سازد: وحی خاص، وحی عام، و وحی اعم، که توضیح هر یک، خواهد آمد.

۲.۱ - وحی خاص

این نوع از وحی، عبارت است از انتقال پیام الهی در زمینه احکام و قوانین مورد نیاز جامعه، بر شخص پیامبر. این نوع وحی، اختصاص به پیامبران دارد و هیچ‌کس در این معنا با آنان، شریک نیست. این نوع از وحی، با رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منقطع شد: (
وَ مَا کَانَ لِبَشَرٍ اَن یُکَلِّمَهُ اللَّهُ اِلَا وَحْیًا اَوْ مِن وَرَآیءِ حِجَابٍ اَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ مَا یَشَآءُ اِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ)
، «و هیچ آدمی را نرسد که خداوند با او سخن گوید، مگر به وحی یا از پسِ پرده، یا فرستاده‌ای را بفرستد که به فرمان او، آنچه را بخواهد، [ به وی ] وحی کند. همانا او والامرتبه و حکیم است».

۲.۲ - وحی عام

ارتباطی که جهان غیب به صورت الهام با افرادی ویژه دارد و غیر از پیامبران را نیز در بر می‌گیرد، «وحی عام» نامیده می‌شود. در این وحی، شریعت و احکام الهی، ابلاغ نمی‌شود. نمونه این نیکوسرشتان که به ایشان وحی شده، مادر موسی (علیه‌السّلام) است:
(وَ اَوْحَیْنَآ اِلَی اُمِّ مُوسَی اَنْ اَرْضِعِیهِ فَاِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَاَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لَا تَخَافِی وَ لَا تَحْزَنِی اِنَّا رَآدُّوهُ اِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ)، «و به مادر موسی وحی کردیم که: او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدی، او را به دریا بیافکن و نترس و‌ اندوه مدار، که او را به تو، باز می‌گردانیم و از فرستاده شدگان، قرار می‌دهیم».
وحی به مادر موسی (علیه‌السّلام)، دستوری برای نگهداری فرزند، و نیز بشارتی درباره آینده موسی (علیه‌السّلام) بود که وی در زمره پیامبران خواهد بود و هیچ‌گونه سخنی از شریعت و آیین جدید نیست. وحی عام (که همان الهام است)، هرگز قطع نشده است و امامان و انسان‌های کامل، هماره از این نعمت، بهره‌مند هستند.

۲.۳ - وحی اعم

این نوع وحی، عبارت است از الهام غریزی، یا ارتباطی که جهان غیب به صورت غریزی با موجودات دارد، چنان‌که در مورد زنبور عسل در قرآن، آمده:
(وَ اَوْحَی رَبُّکَ اِلَی النَّحْلِ اَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ)، «و پروردگار تو، به زنبور عسل وحی کرد که: از کوه‌ها و درختان و از داربست‌هایی که می‌سازند، خانه‌هایی برگیر».
وحی در این‌جا، به معنای غریزه‌ای است که در زنبور عسل، نهاده شده است و زنبور، مطابق همان غریزه خدادادی خود، رفتار می‌کند و چنین نیست که فرشته‌ای با او سخن بگوید و پیام الهی را به زنبور، منتقل نماید.


نظر علّامه مجلسی آن است که وحی حقیقی، بر پیامبر نازل می‌شود و فرود آمدن وحی، ویژه پیامبران است و از آن‌جا که اهل بیت (علیهم‌السّلام) در خاندانی می‌زیسته‌اند که وحی در میان آنان نازل می‌شده، به‌گونه مَجازی، به آنها هم «مَهْبِط الوَحْی» می‌گویند. در این صورت، در این‌جا، وحی به معنای اوّل، یعنی انتقال پیام الهی به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.


همان‌گونه که گذشت، وحی در قرآن، اقسام گوناگونی دارد و چنانچه وحی را در «مَهْبِط الوحی»؛ جایگاه فرود وحی، به معنای الهام بدانیم، در این صورت، امامان به معنای حقیقی، «جایگاه فرود وحی» شمرده می‌شوند. به دیگر سخن، به امام وحی می‌شود و امام با عالم غیب، ارتباط ویژه‌ای دارد.
برخی از یاران ائمّه (علیهم‌السّلام) درباره چگونگی ارتباط امام با عالم نهان، پرسش‌هایی مطرح می‌کردند و گویی نوعی تعجّب، در کلام آنان بوده است. امامان نیز در موارد گوناگون، چنین رابطه‌ای را توضیح می‌دادند و آن را همانندِ وحی به مادر موسی (علیه‌السّلام) می‌دانستند. حارث بن مُغیره، درباره دانش امامان، از امام صادق (علیه‌السّلام) می‌پرسد که: چگونه به قلب و یا گوش امام، القا می‌گردد؟ امام (علیه‌السّلام) در پاسخ می‌فرماید: «وَحْیٌ کَوَحْی اُمِّ موسی»، وحیی است همانند وحی [ به ] مادر موسی.


وحی به معنای الهام به امامان، نه تنها هیچ‌گونه استبعادی ندارد؛ بلکه می‌توان گفت که ویژه آن بزرگواران نیست و انسان‌های کامل را نیز در بر می‌گیرد. امام صادق (علیه‌السّلام)، سلمان را هم محدَّث می‌دانست؛ زیرا به او الهام می‌شد.
در روایتی، امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «علی (علیه‌السّلام)، محدَّث بود و سلمان هم محدَّث بود». راوی می‌پرسد: نشانه محدّث چیست؟ امام (علیه‌السّلام) پاسخ می‌دهد: «یَاتیهِ مَلَکٌ، فَیُنکِتُ فِی قَلبِهِ کَیتَ وَ کَیتَ»، فرشته‌ای نزد او می‌آید و به دلش، چنین و چنان، الهام می‌کند.
ارتباط با عالم نهان را نمی‌توان انکار کرد و آنانی که در محضر رُبوبی مقرّب‌اند، از شمیم اولیای خدا، متنعّم‌اند. استاد حاج آقا حسین فاطمی، داستانی شگفت از ارتباط با عالم غیب، نقل کرده است. وی می‌نویسد: شخصی به نام میرزا حسن، پیش از حرکت برای تشرّف به آستان مقدّس امام رضا (علیه‌السّلام)، به محضر حاجی اشرف، از علمای مازندران رسید. حاجی اشرف، پاکت نامه‌ای به وی داد و از او خواست تا جواب نامه را از امام رضا (علیه‌السّلام) بگیرد و باز آورد. میرزا حسن، بسیار تعجّب کرد که: چرا عالم بزرگواری، مانند عوام النّاس می‌اندیشد و خدمت امام، عریضه می‌نویسد؟! به هر روی، در نهایت بی ارادتی، پاکت نامه را با خود به مشهد برد و بر روی ضریح نهاد. پس از چند ماه توقّف در مشهد مقدّس، روز قبل از بازگشت، پس از نماز مغرب به نافله مشغول می‌شود که در همین حال، مکاشفه‌ای برایش رُخ می‌دهد و مشاهده می‌کند که حرم را خلوت می‌کنند. میرزا حسن، تعجّب می‌کند و به قصد ترک حرم، از جای بر می‌خیزد که به ناگاه، بزرگواری را می‌بیند که در نهایت عظمت و وقار، از طرف ضریح به سوی وی می‌آید تا رو به روی او می‌ایستد و می‌فرماید: میرزا حسن! وقتی به اشرف رفتی، سلام من را به حاجی اشرفی برسان و از قول من به او بگو:
آیینه شو! جمال پری طلعتان طلب •••• جاروب زن به خانه و پس، میهمان طلب.


اگرچه وحی به اولیای خدا را نمی‌توان انکار کرد؛ امّا باید دانست که با وحی عام (که اصطلاحا الهام نامیده می‌شود)، تفاوت اساسی دارد و پیامبر و نبی و محدَّث، هم رتبه نیستند.
برید عِجلی، از نیکوشاگردانِ امام باقر (علیه‌السّلام)، درباره تفاوت «رسول»، «نبی»، و «محدَّث»، از امام باقر (علیه‌السّلام) سؤال می‌کند. امام (علیه‌السّلام) پاسخ می‌دهد: «الرَّسولُ الّذی تَاتِیهِ المَلائِکَةُ وَ یُعایِنُهُم وَ تَبلُغُهُ عَنِ اللّه ِ تَعالی، وَ النَّبِیُّ الَّذی یَری فِی مَنامِهِ، فَما رَای فَهُو کَما رَای، وَ المُحَدَّثُ الَّذی یَسمَعُ الکَلامَ (کَلامَ المَلائِکَةِ) وَ یُنقَرُ فی اُذُنَیهِ وَ یُنکَتُ فِی قَلبِهِ»،
رسول، کسی است که فرشتگان، نزد او می‌آیند و او آنها، را می‌بیند و آنها پیام الهی را به او ابلاغ می‌کنند. نبی، کسی است که [ وحی را ] در خواب می‌بیند و هر آنچه در خواب دیده، در بیداری نیز برای او محقَّق می‌شود. محدّث نیز کسی است که سخن فرشتگان را می‌شنود و در گوش او، نجوا و به دلش، الهام می‌شود.
بنابر آنچه در روایت آمد، پیامبر، فرشته وحی را می‌بیند و پیام او را به مردم می‌رساند؛ امّا نبی، تنها در رؤیایی صادقه، با فرشته ملاقات می‌کند و فرشته را نمی‌بیند و رتبه‌ای پایین‌تر از پیامبر دارد. پایین‌ترین رتبه هم، از آنِ محدّث است که نجوای فرشتگان را با گوش‌های خود می‌شنود و الهامات غیبی در سراپرده دلِ او جای می‌گیرند و بی شک، پیامبر و نبی هم‌چنین مقامی را دارا هستند؛ زیرا رتبه‌ای فراتر از محدّث دارند.


در بین مردم، گاه کسانی دیده می‌شوند که با فرشتگان الهی ارتباط دارند که شاید بتوان آنان را در زمره محدّثان دانست. آیت‌الله جوادی آملی می‌گوید: در سال‌های آغازین طلبگی، در خانه‌ای میهمان بودم. شب، هنگام استراحت از صاحب خانه، ساعتی خواستم تا برای مناجات سحر، از خواب برخیزم. آن ولیّ خدا به من گفت: شما بخوابید. هر ساعتی که بخواهید، بیدارتان می‌کنم. خوابیدم و دقیقا همان ساعتی که می‌خواستم، مرا بیدار کرد و گفت: خواب بودم. احساس کردم که فرشتگان، در می‌زنند. مرا بیدار کردند و من هم تو را بیدار کردم.


بازشناسی الهامات خدایی از القائات شیطانی، ضرورتی ویژه دارد و هر ادّعایی را نباید الهام دانست؛ زیرا شیاطین بر دوستان خود، تاثیر می‌گذارند و به تعبیر قرآن، به آنان وحی می‌نمایند: (وَ اِنَّ الشَّیَـطِینَ لَیُوحُونَ اِلَی اَوْلِیَآئِهِمْ لِیُجَـدِلُوکُمْ وَاِنْ اَطَعْتُمُوهُمْ اِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ).


امام علی (علیه‌السّلام) و سایر اهل بیت (علیهم‌السّلام)، به پرسش‌هایی از آنان که در زمینه‌های مختلف می‌شد، پاسخ می‌دادند. اینک ببینیم که مبدا علوم و معارف اهل بیت (علیهم‌السّلام) چه بود؟ آموزش‌های پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، کتب پیامبران پیشین، کتاب علی (علیه‌السّلام)، مُصحف فاطمه (علیهاالسّلام)، جَفْر و جامعه، از مبادی علوم امامان بوده‌اند که هر یک به وسیله ایشان، معرّفی شده‌اند. امّا الهام، مبدا دیگری است که امامان (علیهم‌السّلام) از آن سود می‌جستند.
حارث نصری، از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسید: وقتی از امام، سؤالی می‌شود که پاسخ آن را نمی‌داند، چگونه پاسخ می‌دهد؟ امام (علیه‌السّلام) فرمود: «یُنْکَتُ فِی القَلبِ نَکتا او یُنقَرُ فی الاُذُنِ نَقرا» به دلش، الهام می‌گردد یا در گوشش، نجوا می‌شود.
از امام رضا (علیه‌السّلام) نیز از آنچه امام نمی‌داند، پرسیدند. ایشان فرمود: «انَّ العَبدَ اذا اخْتارَهُ اللّه ُ (عزّوجلّ) لِاُمورِ عِبادِهِ، شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِکَ وَ اودَعَ قَلبَهُ یَنابِیعَ الحِکمَةِ وَ الهَمَهُ العِلمَ الْهامَا فَلَم یَعیَ بَعدَهُ بِجَوابٍ وَ لا یُحَیَّرُ فِیهِ عَنِ الصَّوابِ فَهُو مَعصُومٌ مُؤَیَّدٌ، مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ، قَد امِنَ الخَطایَا وَ الزَّلَلَ وَ العِثارَ یَخُصُّهُ اللّه ُ بِذلِکَ لِیَکونَ حُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ وَ شاهِدَهُ عَلی خَلقِهِ وَ «ذَ لِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَآءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»،
هر گاه خداوند، بنده‌ای را برای امور بندگانش برگزیند، برای این‌کار، سینه‌اش را گشاده می‌گردانَد و چشمه‌های حکمت را به دل او می‌سپارد و علم را به کمال، بر او الهام می‌کند و از این پس، دیگر در پاسخی، درمانده نمی‌گردد و در [تشخیصِ] صواب، سرگشته نمی‌شود. پس او معصوم است و تایید شده [از جانبِ خدا] و توفیق یافته و ره نمون گشته است و از خطا و لغزش و افتادن، در امان است. خداوند، او را به این امور، اختصاص داده تا حجّت او بر بندگانش و گواه او بر خلقش باشد؛ و «این، فضل خداست که به هر که بخواهد، می‌دهد؛ و خدا، صاحب فضل بزرگ است.
از این روست که تنها امام علی (علیه‌السّلام) می‌تواند بانگ زند که: «سَلونی قَبْلَ ان تَفْقِدونی»، «پیش از آن که مرا از دست بدهید، از من بپرسید»» از من بپرسید، پیش از آن که مرا از دست بدهید» و دیگری را یارای چنین سخنی نیست و هر که نادانسته، سخن بر زبان رانْد، رسوا شد. البته سایر امامان معصوم (علیهم‌السّلام) هم از این ویژگی برخوردارند.


کوتاه سخن این که: جمله: «مَهْبِط الوَحْی» جایگاه فرود وحی، را بر پایه تفسیری که از وحی شد، می‌توانیم به وحی عام و یا الهام، معنا کنیم و از آن‌جا که یکی از مبادی علوم اهل بیت (علیهم‌السّلام)، الهام است، آنها را نیز بدین‌معنا «جایگاه فرود وحی» بدانیم. آخرین نکته قابل توجّه در این زمینه، این است که شیاطین، به دلیل عصمتِ امامانِ اهل بیت، نمی‌توانند در آنها نفوذ کنند و بدین‌جهت، آنچه به قلب آنها القا شود، الهام ربّانی است.


۱. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۷، ص۴۲۱، مادهٔ «هبط».    
۲. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۴، ص۲۱.    
۳. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۷، ص۴۲۱، مادهٔ «هبط».    
۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۷۹.    
۵. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۶. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۷. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۱۰۲، ص۱۳۴.    
۹. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۱۷، ح ۱۰.    
۱۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۶، ص۵۸، ح ۱۲۸.    
۱۱. محمدی ری شهری، محمد، اهل بیت (علیهم‌السّلام) در قرآن و حدیث، ج۱، ص۳۳۰، ح ۵۱۷.    
۱۲. صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۳۲۲، ح ۴.    
۱۳. شیخ طوسی، الامالی، ص۴۰۷، ح ۹۱۴    
۱۴. محمدی ری شهری، اهل بیت (علیهم‌السّلام) در قرآن و حدیث، ج۱، ص۳۲۸، ح ۵۱۵.    
۱۵. شیخ مفید، الاختصاص، ص۳۲۸.    
۱۶. انعام/سوره۶، آیه۱۲۱.    
۱۷. شیخ طوسی، الامالی، ص۴۰۸، ح ۹۱۶.    
۱۸. جمعه/سوره۶۲، آیه۴.    
۱۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳، ح۱.    
۲۰. ر. ک:محمدی ری‌شهری، محمد، دانش نامه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ باب دهم، ج۱۱ ص۴۲۱.    



محمدی ری شهری، محمد، تفسیر قرآن ناطق، ص۵۹-۶۷.    






جعبه ابزار