جامعه سیاسی (فقه سیاسی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جامعه سیاسی جامعه انسانی است که بر اساس اراده و آگاهی افراد، معطوف به
قدرت،
تدبیر و
عزت باشد.
در زندگی اجتماعی، افراد نقشها و پایگاههای مشخص و سازمانیافته دارند که تحقق این نقشها نیازمند تعامل عقلانی و اراده است و رعایت این نقشها برای پایداری جامعه ضروری است. این ویژگی منجر به پیدایش «
جامعه سیاسی» میشود که سازمانیافته، متکی به وابستگیهای متقابل و دارای ساخت قدرت و تدبیر است.
افراد جامعه به هم وابستگی سازمان یافته دارند، نوع و شدت وابستگیها در تجمعات مختلف اعم از ده، شهر و کشور متفاوت است.
دولت،
حکومت و نظام سیاسی در هر زمان و مکان وظیفه مدیریت امور جامعه را دارند و انواع مختلف مدیریت، اصل کارکرد مشترک آنها را تغییر نمیدهد. مطالعات فلسفی نیز رابطه بین دولت و جامعه را به صورت مکانیکی یا ارگانیکی بررسی کردهاند.
جامعه سیاسی به سه دلیل از سایر جوامع متمایز است:
اول، جامعه سیاسی جامع و فراگیر است و تمامی فعالیتهای انسانی را در بر میگیرد؛
دوم، عضویت در جامعه سیاسی اجباری است و اراده فرد در آن نقش ندارد؛
سوم، قدرت سیاسی در جامعه سیاسی قاهرانه عمل میکند و ابزارهایی برای اعمال اراده حاکمان بر فرمانبران دارد.
انسانها در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
در کنار یکدیگر زندگی کردن جانداران به دو صورت تحقق یافته است: گلهای و اجتماعی.
• در زندگی گلهای، افراد گروه در کنار یکدیگر زندگی میکنند؛ اما هر یک برای خود میزیند و پایگاه و نقش برای افراد گله در حیات گلهای تعریف شده نیست؛ اما در زندگی اجتماعی، روابطی میان افراد تعریف میشود و افراد در اجتماع، دارای پایگاه و نقشهای تعریف شدهاند؛ به گونهای که اگر در اجرای این نقشها، خلل یا سستی صورت بگیرد، جامعه دچار تنش میشود و اگر خلل یا سستی از حد بگذرد، جامعه از هم میپاشد.
• در حیات اجتماعی حیواناتی مانند زنبور یا مورچه، این نقشها به گونه غریزی تعریف شدهاند، اما برای انسان چنین نقشهایی به صورت غریزی تعریف نشده و برای مثال، هیچ کس به نحو غریزی و تکوین طبیعی پادشاه یا وزیر یا خیاط یا آشپز نیست.
با اینکه انسان بالطبع اجتماعی است؛ در همان حال دارای
شعور و اراده فردی است و این ویژگی موجب میشود که جامعه انسانی حاصل نظمی غریزی و بدون انگیزه عقلانی نباشد و روابط اجتماعی در یک تعامل عقلانی شکل بگیرند.
این نکته سرچشمه پیدایش
جامعه سیاسی است.
در کنار یکدیگر بودن ما (تجمع)، دارای ویژگیهای خاصی است: دارای به هم وابستگی سازمان یافته است.
برای مثال گروهی نظامی و پلیس هستند و وظیفه مراقبت و حفظ نظم را بر عهده دارند، تا جان و مال دیگران مورد تعرض واقع نشود. در عوض این تلاش شبانهروزی، افراد پلیس حقوق دریافت میکنند و این حقوق، برای مثال از جمعآوری
مالیات تهیه میشود.
یعنی، من و تو و دیگری این حقوق را میپردازیم. به همین ترتیب، در امر تهیه غذا، مسکن، دارو و نیازهای حیاتی دیگر، همه به هم وابستگی داریم؛ از سوی دیگر، تجمعات در اندازه و در نوع وابستگی و شدت و ضعف تفاوت دارند: مردم ده به شهرها و شهرها به گونهای به پایتخت متصل هستند.
«تجمع کشور» تا حد زیادی خود کفا است. حداقل در مدیریت چنین است.
کشورها هم به هم وابستگی، اما از نوع ویژه خود دارند.
موضوع اصلی
فلسفه سیاسی، این تجمع است (که آن را تجمع سیاسی یا مدنی مینامیم)، یعنی زندگی در کنار یکدیگر، با به هم وابستگی سازمانیافته. به نظر میآید که این تعریف ناقص بوده و به قید اساسی سیاسی توجه کافی نشده است.
«زندگی در کنار یکدیگر، با به هم وابستگی سازمانیافته» زندگی اجتماعی است و قید سیاسی، برای اشاره به ویژگی بیشتری است.
برخی تعریفی از جامعه سیاسی میآورند که دچار این نقص نیست:
«به جامعه انسانی که بنا به اعتباراتی موصوف به سیاسی شده، جامعه سیاسی اطلاق میشود.»
این تعریف، اگرچه نقص پیشین را ندارد، اما مشخص نکرده که چه اعتباراتی جامعه انسانی را موصوف به سیاسی میکند.
با توجه به تعریفهای مختلف از سیاست، دو مفهوم کلیدی را در تعریف سیاست میتوان تشخیص داد: قدرت و تدبیر؛ البته تحلیلی دقیقتر نشان میدهد که این مفهوم کلیدی مفهوم عزت است.
از آنجا که جامعه انسانی با یک تعامل عقلانی حاصل میشود، بدون عطف نظر به چنین مقولاتی نه به وجود میآید و نه باقی میماند. بنابراین، هر جامعه انسانی با اراده و آگاهی افراد، معطوف به چنین اموری است و به همین اعتبار، جامعه انسانی به سیاسی متصف میشود.
پس
جامعه سیاسی همان جامعه انسانی است؛ اما به این اعتبار که با اراده و آگاهی افراد، معطوف به عزت (یا قدرت یا تدبیر یا هر امری که مفهوم کلیدی سیاست به شمار آید) است.
چگونگی رابطه میان دولت و
جامعه سیاسی یکی از مهمترین مباحثی است که در حوزههای شناختاری جامعهشناسی سیاسی، اندیشه و
فلسفه سیاسی مورد توجه دانشمندان و اندیشمندان قرار دارد و معیاری است که بر اساس آن نظامهای سیاسی گوناگون را طبقهبندی میکنند و این طبقهبندیها نیز علاوه بر اینکه ماهیت شناختی دارند، مبنایی برای ارزش سنجی و همچنین تعیین کنند نوع رفتارهای سیاسی حاکمان از سویی و اعضای جامعه سیاسی از سوی دیگربه شمار میروند.
طبقهبندی، ارزش سنجی و تعیینگری نوع رفتارهای سیاسی از مجموعه عواملی هستند که در کنار یکدیگر حیات سیاسی را پیشبینی و آزمون پذیرتر میکنند؛ پدیدهای که میتواند در درازمدت حتی در ساختهای اقتدارگرا امکان تحول و تکامل خواهی را فراهم کند.
هرگاه جامعهای تصویری ذهنی و منطبق با واقعیتهای عینی از خود داشته باشد، آن جامعه دارای ماهیتی خویشتنشناس است که در پرتوی این شناخت رابطه درستی را میان خود و ساخت نظام سیاسی برقرار میکند و هرگاه جامعه تصویری ذهنی و غیر منطبق با واقعیتهای عینی از موقعیت خود داشته باشد، دچار از خودبیگانگی شده و در اینجا این عنصر بیگانه «نهاد دولت» است.
دولت، حکومت و نظام سیاسی در همه شرایط زمانی و مکانی به گواهی تاریخ دارای کارکرد معین تدبیر امور جامعه است. تعدد شکلها و مصادیق مدیریت امور جامعه در شرایط زمانی و مکانی متفاوت اصل تشابه این کارکرد را خدشهدار نمیکند. همه نظامهای سیاسی اعم از اینکه نوع و چگونگی اعمال قدرتشان بر ساختار جامعه به چه نحوی است در این کارکرد دارای اشتراک هستند. از دیرباز توسط فلاسفه و اندیشمندان سیاسی متعدد در باب چگونگی رابطه دولت و جامعه مباحث بسیاری درگرفته است که جمعبندی آن مباحث را میتوان در مکانیکی و ارگانیکی دانستن رابطه جامعه و دولت خلاصه کرد.
جامعه سیاسی، از سایر انواع جوامع، متمایز است و این تمایز را میتوان در سه مورد خلاصه کرد:
۱ -
جامعه سیاسی فراگیر و کلی است، در حالی که جوامع دیگر دارای هدف مشخص و معینی است که موضوعات مربوط به برخی فعالیتهای انسانی نظیر بازرگانی در جامعه بازرگانی، ورزش در جامعه ورزشی و نظایر آن میشود، جامعه سیاسی مجموعه فعالیتهای انسانی را در بر میگیرد؛
۲ -
جامعه سیاسی، خصیصه الزامی دارد: اغلب جوامع خاصّ و جزء، اراده و قصد انشاء فرد برای عضویت در آنها مدخلیّت دارد، در حالیکه عضویت در جامعه سیاسی امری ارادی نیست؛
۳ - قدرت، در
جامعه سیاسی قاهرانه عمل میکند: قدرت سیاسی دارای امکانات و ابزارهایی است که به واسطه آنها میتواند اراده فرمانروایان را بر فرمانبران حاکم کند. جامعه سیاسی خاستگاه و مقر قدرت سیاسی است.
• عمید زنجانی، عباسعلی، جامعه سیاسی، ج۱، ص۵۷۴-۵۷۶.